1402/07/05
یادداشت؛
سوء تغذیه و سوءتنفس؛ تیر خلاص بر پیکر آموزش

 

حمزه‌ نصیری/  نقش غذا در بقاء و رشد و سلامتی جانداران بر کسی پوشیده نیست. در تعریف غذا آمده است: «هر آنچه به بدن، ماده و انرژی برساند، غذاست».

اساساً جهان سامانه‌ای، متشکل از «ماده» و «انرژی» هست و پدیده‌ی حیات نیز حاصل چرخه‌ی نظام‌‌مند انرژی در کالبد ماده است و‌ هر جا این چرخه برقرار باشد، چهره‌ای از دنیای زنده نیز پدیدار می‌گردد.

کیفیت چرخه انرژی در کالبد ماده، مراتبی از زندگی با کیفیت متفاوت را رقم می‌زند و طیف وسیعی از سطوح تشکل زنده -از آغازیان تا انسان- را پدید می‌آورد.

بدن انسان به دلیل برخورداری از هوشمندترین و کارآمدترین سیستم ارتباطی (مغز و نخاع)، مدرن‌ترین و مترقی‌ترین سامانه‌ی پایش در جذب و مصرف ماده و انرژی را نیز داراست و به همین اندازه هم ویژه خوارترین مصرف کننده‌ در جهان جانداران است.

انسان به عنوان واپسین محصولِ فرایند تکامل و فرگشت که در واقع گرانبهاترین خروجیِ نظامِ جهانیِ چرخه‌ی ماده و انرژی‌‌ نیز هست، دارای جسم و جان و ذهن و روانی متفاوت از سایر زیستمندان بوده و به ترکیبات ویژه‌ای از مواد فروخفته در خاک و انرژی‌های فرود آمده از افلاک نیاز دارد. همان ترکیبات ویژه‌ای که به قول سعدی علیه‌الرحمه «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» سرسختانه کار کرده و بار آورده‌اند؛ غذا.

اما وقتی پای آموزش و یادگیری که رخدادی درون‌مغزی و ذهنی و روانی هست، در میان باشد، اهمیت غذا دوچندان می‌شود.

در رده بندی نیازها، اولویت اول بدن، تأمین نیازهای بیولوژیکی (تقلّا برای زنده ماندن) هست و نیازمندی‌های متعالی در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرند و دردمندانه باید گفت که مغز گرسنه را نه میلِ آموختن می‌باشد و نه نای آموختن!

در سال ۱۳۸۲ یعنی ۲۰ سال پیش -که هنوز اقتصاد ایران به این شدت زمین نخورده بود و بیداد فقر، خانه‌ی آمال مردم را تا این اندازه ویران نکرده بود و راستی و درستی، در زیر چرخ‌های جعل و دروغ این چنین له نشده بود- در کتاب علوم تجربی پایه دوم راهنمایی نوشته شده بود: «۲۰ درصد مردم ایران یا غذای کافی نمی‌خورند و یا به مواد مغذی مورد نیاز دسترسی ندارند». مفهوم این گفته این است که فرزندان متعلق به جمعیت در آن زمان با مغز گرسنه در کلاس می‌نشستند.

اما حالا بر اساس شواهد موجود و شرایط کاملاً ملموس، جمعیت مغزهای گرسنه به شدت افزایش یافته است.

شهاب نادری، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس در ۲۲ اسفند ۱۳۹۶ اعلام داشت ۸۰ درصد جمعیت ایران زیر خط فقر به سر می‌برند.

گزارش وزارت کار ایران (۱۴ دی‌ماه ۱۴۰۰) نشان می‌دهد که بیش از یک سوم جمعیت ایران در «فقر مطلق» زندگی می‌کنند و تعداد افرادی که در فقر مطلق زندگی زندگی کرده‌اند از ۲۶ میلیون نفر به حدود ۳۰ میلیون نفر رسیده است.

از اتحادیه سوپر مارکت‌داران و پروتئینی‌ها خبر می‌رسد که قدرت خرید مردم نسبت به سال قبل ۵۰ درصد کاهش یافته است. ظلم مضاعف در حق مغزهای گرسنه، محروم شدن آنها از هوای سالم در فضای محقر و عاری از نشاط و مملو از جمعیت کلاس درسی‌ست.

در همه پژوهش‌ها و بررسی‌های میدانی و شاخص‌های اقتصادی، سخن از سیر نزولی قدرت خرید مردم و روند کاهشی مصرف انواع مواد غذایی‌ توسط خانواده‌ها در دهه ۹۰ هست. اما این روند کاهشی، بر اساس شواهد عینی و واقعیت‌های عریان و غیرقابل کتمان، در دو سال اخیر چنان شتاب وحشتناکی پیدا کرده است که حالت سقوط به خود گرفته است‌!

بنا به گزارش جامعه خبری تحلیلی الف در اول مهرماه ۱۴۰۲ تقریبا ۷۰ درصد مردم ایران زیر خط فقر نسبی هستند. آنچه در جامعه ما رخ داده، از بین رفتن طبقه متوسط و فزونی فقر و وسعت یافتن جامعه فقراست.

شکاف فزاینده‌ای که میان حقوق و دستمزد پدران و مادران و رقم خط فقر باز شده، نشانگر وضع افتضاح تغذیه فرزندان است؛ حقوق ۷ میلیونی و خط فقر ۳۰ میلیونی یعنی گرسنگی کشنده و جنگ بیولوژیک!

حذف تدریجی گوشت و مرغ و لبنیات و تخم‌مرغ و برنج و حبوبات از سفره‌ها، معضلی‌ست که دامن اغلب مردم را گرفته و حتی بعضی از این اقلام به طور مطلق و مصیبت‌باری از سفره فرودستان حذف شده است و اینک قوت قالب این قشر، نان و سیب زمینی هست و آن هم چه بسا ناکافی!

چنین وضعیتی نه تنها جایی برای سفر و تفریح و انبساط خاطر باقی نمی‌گذارد که خود نیز به تنهایی هرگونه نشاط جسمی و روحی را از فقرا می‌ستاند و آنها را به ورطه‌ی خستگی و خمودی و بیماری و نومیدی و اندوه و پریشانی و آشفتگی روانی می‌کشاند.

کودکان و نوجوانانی که از چنین خانواده‌هایی با مغز گرسنه پا به مدرسه می‌گذارند، حالِ دل سپردن به درس و نای آموختن نخواهند داشت.در همه پژوهش‌ها و بررسی‌های میدانی و شاخص‌های اقتصادی، سخن از سیر نزولی قدرت خرید مردم و روند کاهشی مصرف انواع مواد غذایی‌ توسط خانواده‌ها در دهه ۹۰ هست.

اما ظلم مضاعف در حق مغزهای گرسنه، محروم شدن آنها از هوای سالم در فضای محقر و عاری از نشاط و مملو از جمعیت کلاس درسی‌ست.

باید توجه داشت که کلافگی و رفتار تنش‌زا و سطح نازل یادگیری فقط ناشی از سوءتغذیه و آلودگی صوتی و همهمه در جوّ شلوع کلاس نیست بلکه عامل مهم دیگری نیز در بی‌قراری و ناهنجاری‌های رفتاری و خستگی و خمودگی و بی‌حوصلگی و پریشانی و پرخاشگری دانش‌آموزان نقش دارد که متأسفانه کمترین توجهی به آن نمی‌شود؛ «سوءتنفس» در کنار سوء تغذیه ضربه مهلکی را بر روح پریشان مغز گرسنه‌ی دانش‌آموزان وارد می‌کند و تیر خلاص را بر پیکر آموزش و یادگیری می‌زند.

در کلاس‌های درسی مملو از کودک و نوجوان با تراکم بالای چهل نفر که جای سوزن انداختن نیست، هوای کافی برای تنفس نیز نیست! شرایط هوای محیط در آستانه ایجاد اختناق و تنش کمبود اکسیژن است و بدن در اضطراب ابتلا به حالت هیپوکسی به سر می‌برد.

چنین تصور می‌شود که عدم تمرکز و مشکلات انضباطی و رفتارهای مخلّ آموزش و یادگیری در کلاس‌های پرجمعیت، صرفاً ناشی از اصطکاک فیزیکی و شمار زیاد تعاملات و دشواری کنترل و تقلیل توجه صمیمی معلم و حل نشدن مشکلات عاطفی و عدم رفع اشکالات درسی و عدم توجه به تفاوت‌های فردی به دلیل نامتعارف بودن نسبت معلم به دانش‌آموز و نچسب و بیهوده بودن مواد درسی و فقدان جذبه در فضای زِبر و زُمخت کلاس است اما همه این‌ها فقط بخشی از مسئله هستند. قرار گرفتن در شرایط شِبه اختناق و هیپوکسی گونه‌ی ناشی از شمار زیاد مصرف کنندگان هوا در فضای بسته کلاس و کمبود اکسیژن و افزایش تراکم هوای بازدم، از یک‌سو مغزها را به وادی کسالت و ناهشیاری سوق می‌دهد و ازسوی دیگر بدن‌ها را به بی‌قراری و فرار از مخمسه وامی‌دارد! نتیجه چنین وضعیت بغرنجی، هم بی‌توجهیِ ناخواسته به آموزه‌های کلاس و چشم‌پوشی از دستاوردهای آن است و هم عکس‌العمل‌های قابل رویت به اشکال مختلفِ ناسازگاری و کج‌رفتاری.

آنچه مسلّم است این است که تصورِ داشتن فردای بهتر، بدون تربیت نسلی تندرست و متعادل و آگاه و کارآمد خیالی پوچ و باطل است.

واضح است که بازسازی ویرانی‌های آموزش‌ و پرورش بر ذمّه دولتمردان و حکمرانان است. آنان باید به ترمیم حقوق و تأمین معیشت معلمان و بروز‌آوری محتوای آموزشی و تُنک‌سازی و هرَس کردن برنامه درسی و حذف دروس زاید اقدام کنند اما در خصوص موضوع این یادداشت، حدّاقل باید دو اقدام فوری زیر را همزمان و بی‌درنگ انجام دهند:

- تدوین و اجرای طرح تغذیه رایگان در مدارس.

- اهتمام به ساخت و تولید مدرسه و بسط و گسترش فضای آموزشی.

اولی لازمه‌ی مقابله با سوءتغذیه و دومی لازمه رفع سوءتنفس است.

انتهای پیام/



دانلود فایل