1402/09/13
یادداشت؛
اهمیت امروزینِ مطالعه و نوشتن، با شرحی بر جمله قصار فرانسیس بِیکن

 

منوچهر ذاکر/ بزرگان عالم اندیشه، علم و سیاست سخنان مشهور فراوانی گفته‌اند ولی بسیاری از این سخنان  مختص شرایط و محدود به میزان آگاهی و افق تفکر عصر خود هستند. از جمله سخنانِ کماکان معتبر، جمله‌ای منسوب به اندیشمند انگلیسی فرانسیس بِیکن (1626-1561) است که این نوشته را با آن شروع می‌کنم. در عصر کنونی که ذهن در اسارت شبکه‌های مجازی‌ست، این جمله باید مورد استفاده قرار گیرد.

"خواندن کتاب باعث کامل شدن انسان، سخنرانی باعث آمادگی و حضور ذهن؛ و نوشتن باعث دقیق شدن وی می‌شود".

توضیح سخن بِیکن:

منظور از خواندن، خواندن کتاب یا نمونه‌های کوچک‌تر آن مانند مقالات توصیفی و تحلیلی است و نه خواندن متون کوچکی که افراد را در شبکه‌های مجازی سرگرم می‌کنند. البته مینی‌نوشته‌ها می‌توانند برای مطالعات بزرگ‌تر سرنخ دهند. در عصر بِیکن هیچ شبکه مجازی وجود نداشته و تنها ابزار مطالعه کتاب بوده است. البته در عصر حاضر کتاب‌های بسیاری اصطلاحاً کتاب‌های زرد هستند که محتوای ژرف و استدلالی نداشته و به ذهن انسان، دانش مفید و روشن‌گری اضافه نمی‌کنند. اگرچه تشویق به مطالعه کتاب از اهداف این مقاله است ولی به هیچ وجه، مطالعه این قبیل کتاب‌ها را سفارش نمی‌کند چون باعث اتلاف وقت و سطحی شدن فهم و شعور انسان‌ها می‌گردد.

کتاب‌های روانشناسی زرد با موضوع موفقیت یا ثروتمند شدن در 24 ساعت، رازِ انرژی و جذب در زندگی و بسیاری از کتُب خاطرات زندگیِ سلبریتی‌ها از این قبیل هستند. بنابراین انتخاب صحیح کتاب، اهمیتی کمتر از نفسِ مطالعه کتاب ندارد. در یکی از بخش‌های بعدی، توضیحات بیشتری در این مورد داده می‌شود.

واژه conference را نباید به معنای امروزی یعنی ارائه سمینارِ آماده علمی تعبیر کرد بلکه به معنای مباحثهِ هدف دار گروهی و سخن گفتن آموزنده برای جمع است. سمینارهای امروزه با ابزار آماده گرافیکی، کار ذهن را ساده و دامنه فعالیت آن را محدود می‌کنند. هر چه شرایطِ سخنرانی چالشی‌تر و غیرقابل پیش‌بینی باشد، ذهن باید به همان اندازه توانمند و آماده گردد. منظور از نوشتن عبارت‌ ست از نوشتنی که توأم با کاوش فکری، استدلال، انسجام و دقت باشد. نوشته‌های کوچک در شبکه‌های مجازی و کامنت‌های بی سر و تهی که بیشتر تخلیه یک نفرت، کینه و یا یک موضع‌گیری سریع هستند، مشمول سخن بِیکن نیستند.

هر چه افراد جامعه اهل مطالعه و آگاه باشند در مقابلِ نظام‌های هنجاربخش غیرمستدلّ و تحمیلی مقاومت می‌کنند. برای درستی هر سه ادعای جمله بِیکن تجربه خودم را نقل می‌کنم.

تعامل با کتاب‌ها و خواندن آنها اولین علاقه و دل مشغولی من در زندگی بود. کتابخانه‌ها اماکن مقدسه برایم بوده و هستند. فضای کتابخانه و کتاب‌فروشی‌های بزرگ باعث نشاط روحی و گشایش فکری من می‌شوند ولی تا قبل از سی سالگی گمان نمی‌کردم نوشتنِ کتاب، مقاله و یادداشت، آن هم در یکی از سخت‌ترین ژانرهای نوشتاری یعنی فلسفی، استدلالی و کاوش مفهومی، فعالیت ثابت روزانه من باشد زیرا تا سی سالگی در دانشگاه ریاضیات خواندم ؛ فعالیتی که همواره متصل و چسبیده به زندگی من بوده و است. کاملاً رسم است نه تنها شعور و توانایی هر فرد را برحسب رشته تحصیلی‌اش تعیین می‌کنند بلکه خود افراد را هم همین طور. یعنی مثلاً می‌گویند فلانی شیمی است ولی من ریاضی هستم. یا می‌پرسند آقا شما فیزیک هستید؟ خیر من برق هستم. کاهش دادن افراد به رشته تحصیلی‌شان تصوّری کلیشه‌ای‌ست که در مورد من صدق نکرد و نمی‌کند. یازده سال تحصیل در ریاضی (یا در هر رشته دیگر) لاجرم فرد را در امر ارائه کنفرانس و سمینار مسلط می‌کند ولی سخنرانی از نوع کاوش فکری آزاد و در عین حال منسجم و مستدلّ، مقوله‌ای کاملاً متفاوت و نیازمند ذهنی مستعد و حاضر است. مسئله نوشتن برای من مانند اغلب محصلین رشته‌های علوم پایه و مهندسی، غامض و بیگانه بود.

ناتوانی در نوشتن مطلب، نکته ضعف برنامه آموزشی رشته‌های علوم پایه و مهندسی است. القصه، از دبیرستان پی بردم نوشتن برایم کاری بسیار سخت است و نویسندگی را از تمایلات ذهنی‌ام کاملاً دور کردم. سال‌ها گذشت تا اینکه انگیزۀ تبدیل افکار به نوشتار در من بیشتر و بیشتر شد و می‌بایستی به هر طریقی بر دشواری نوشتن غلبه می‌کردم.

وقتی محتویات افکار را مکتوب می‌کنیم دو اتفاق رخ می‌دهد. هر کسی در هر زمان می‌تواند به آنها رجوع کرده و قضاوت کند پس باید مسئولانه بنویسیم.

دوم، نوشته ما، بخشی از هویت و مواضع فکری‌مان است پس باید با اطمینان، با دقت و حدالامکان بدون نقص بنویسیم تا موجب سوءبرداشت و سوءتفاهم نشود. در نتیجه، نوشتنِ افکار و عقاید، علاوه بر افزایش دقت و وضوح همین عقاید، در واقع ذهن و اَعمال انسان را دقیق می‌کند. شاید موقعیت سخنرانی برای همه خوانندگان این نوشته فراهم نشود ولی خواندن و نوشتن دست خودتان است. با این حال، هنوز امکان افزایش توان سخنرانی و خطابه برای افراد میسر است و آن عبارت است از گفت و گوی درون‌ذهنی و پرسیدن سؤال و پاسخ به آن به طور ذهنی توسط خود شخص. این روش باعثِ پر شدن خلاء‌های افکار و دلایل، و جایگزین شدن آنها با محتویات صحیح می‌شود و ذهن را آماده‌تر می‌سازد.

متأسفانه یکی از خصوصیات ذهنی که ایرانیان در این دوره و زمانه دارند ناتوانی آنها در تمرکز ذهن برای مطالعه است. همان طورکه تنقّلات خوراکی انسان را سرگرم می‌کند، کلیپ‌ها و تصاویر مُهیج و مینی‌نوشته‌ها حکم تنقّلات رسانه‌ای داشته و تا ساعت‌ها ذهن را سرگرم می‌کنند ولی همین ذهن، حوصله و تمرکز لازم برای خواندن نیم ساعت کتاب یا مقاله را ندارد و نمی‌تواند آن را  تحمل کند. این پدیده را به طور قطع مطرح می‌کنم و به عنوان یک مسئلۀ پژوهشی علت و تحلیل آنرا برای رشته‌هایی مانند علوم‌تربیتی و جامعه‌شناسی پیشنهاد می‌دهم. این سؤال را نیز می‌توان مطرح کرد.

چرا بسیاری از اساتید دانشگاه میزان مطالعه غیرتخصصیِ کمی دارند و چندان اهل کتاب نیستند؟

به دلیل اهمیت این مسئله، ادامه بحث را به موضوع مطالعه، فواید کتاب‌خوانی و مضرّات عدم مطالعه در قالب چند بخش معطوف می‌کنم.

همان طور که قبلاً گفته شد «کتاب‌های بی‌محتوا و زرد» از دایره بحث ما خارج هستند. برخی، برای عدم رغبت افراد جامعه به کتاب‌خوانی، گران بودن کتاب را دلیل می‌آورند ولی این دلیل موجه نیست زیرا از کتابخانه می‌توانند استفاده کنند. صدها کتابخانه در کشور بدون خوانندۀ کافی خاک می‌خورند.

افرادی که کتاب‌های استدلال‌محور و پرسش‌گر می‌خوانند به راحتی تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا قرار نمی‌گیرند. آنها هر تبلیغ و پروپاگاندا را در چارچوب دانشی که آموخته‌اند مورد بررسی و نقد قرار می‌دهند. در نقطه مخالف آن، بسیاری از افراد، باور در مورد مسائل مختلف زندگی، جامعه و سیاست را با توسل به محتویات شبکه‌های مجازی به دست می‌آورند. آنها به اشتباه فکر می‌کنند دیگر نیازی به مطالعه کتاب و تأمل روی مباحث ندارند. باورها و عقایدی که با مطالب کوتاه در شبکه‌های مجازی حاصل شوند بسیار سطحی و شکننده هستند.ناتوانی در نوشتن مطلب، نکته ضعف برنامه آموزشی رشته‌های علوم پایه و مهندسی است.

افرادی که کتاب می‌خوانند از دایره واژگان وسیعی برخودار بوده و ارتباطات مفهومی وسیع و عمیقی بین کلمات و جملات برقرار می‌کنند. مطالعه باعث وسعت، تعمیق و وضوح افکار می‌شود. بالعکس، کتاب‌نخوان‌ها مجموعه لغات بسیار محدودی دارند. و در نتیجه در بیان مطالب و استدلال مشکلات زیادی داشته و لاجرم باید بسیار سطحی بیان و گفت و گو کنند. لازم است گفته شود حرّافی و پرچانگی با سخن گفتن واضح، عمیق و تا جای ممکن کامل، بسیار متفاوت است.

یکی از معیارهای اصلی صحت و مقبولیت سخنان و اندیشه‌ها، استدلال‌های موجود در آنهاست. خواندن کتاب‌های چالشی باعث کاوش استدلالی در ذهن شده و توانایی و مهارت مستدلّ اندیشیدن افزایش می‌یابد. بالعکس، کتاب‌نخوان‌ها استدلال‌های نادرست، بی‌ربط و اغلب مغلطه‌آمیز به کار می‌برند و به گمانشان استدلال ارائه می‌دهند. اگر ذهن را به چالش نکشید قدرت استدلالی آن مضمحل می‌گردد.

تربیت ذهن از طریق مطالعه باعث می‌شود افراد همواره کنترل شده و سنجیده سخن بگویند و بدانند که اظهار نظر بی‌مورد در همه زمینه‌ها صحیح نیست و اصلاً ضرورتی هم ندارد. بالعکس، کتاب‌نخوان‌ها در همه زمینه‌ها، اظهار نظر می‌کنند. آنها در مباحثات خیلی راحت بر ‌دیگران القاب می‌گذارند و بر آنچه می‌گویند کنترل زیادی نداشته و حرف‌های نسنجیده و نامنسجم می‌زنند.

کتاب‌خوان‌ها هرچه بیشتر مطالعه می‌کنند به اشتیاقشان اضافه می‌شود. بالعکس، کتاب‌نخوان‌ها، توان و انگیزه یادگیری خیلی کمی دارند و ذهنشان منجمد می‌شود. کتاب‌نخوان‌ها، فرصت فکر کردن در زندگی را از دست داده و با واژه «انتقاد» بیگانه‌اند. آنها حکومت‌های استبدادی و عوام‌فریب را خوشحال می‌کنند زیرا به راحتی تحت تأثیر پروپاگاندا قرار گرفته و متقاعد می‌شوند. برای رشد فکری، شخصیتی و خودشکوفایی، احساس نیاز نمی‌کنند. تعریف‌شان در خصوص زندگی، به سختی از غرایز بشری و نیازهای اولیه انسانی فراتر می‌رود. نسبت به ابعاد جهل و جهالت، آگاهی ندارند.

مؤسسه اقتصاد و صلح (Institute for Economy & Peace) هر ساله آماری از خشن‌ترین و مهربان‌ترین (صلح‌طلب‌ترین) کشورها منتشر می‌کند که در ایران نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. در گزارش 2023 میلادی که به تازگی در صفحه وب این مؤسسه منتشر شده، کشورهای آیسلند، دِنمارک، ایرلند، نیوزیلاند، اطریش و سنگاپور به ترتیب اولین و ششمین صلح‌طلب‌ترین جوامع را در دنیا دارند. متأسفانه ایران با یک پله نزول نسبت به سال قبل رتبه 147 از 163 کشور را کسب کرده است. آمارهای مؤسسه اقتصاد و صلح در کنار آمار سرانه مطالعه کشورها نشان می‌دهد بین میزان مطالعه مردمان یک کشور و صلح‌طلبی (مهربانی) مردم آن کشور رابطه مستقیم و بسیار معنادار وجود دارد و هر سال وجود این رابطه مستقیم، اثبات می‌شود. گزارش‌های داخلی مانند ایسنا و غیره حاکی از پائین بودن سرانه مطالعه در ایران است. به تعبیری، اکثریت مردم ایران کتاب‌ نخوان هستند.

بخش آخر را به این سؤال اختصاص می‌دهم که چه نوع کتاب‌هایی بخوانیم؟

جواب این سؤال علاوه بر اینکه به نیازها و علایق شخص خواننده و به استانداردهای «کتاب خوب» وابسته است، به اصول فرهنگ فکری نیز وابسته است یعنی معیار روشن‌اندیشی و انصاف در تفکّر. قطعاً برای تشخیص کتاب‌ها و نشریات زرد نشانه‌هایی وجود دارند مانند مطالب سرسری، تبلیغی، غیر مستدلّ و بدون ارائه مراجع لازم. ولی جواب این قلم به سؤال فوق از دیدگاه اندیشه به این شرح است:

افرادی که در حوزه باور و اندیشه فعال هستند بهتر است هر از گاهی کتاب‌هایی مخالف با عقایدشان بخوانند. هر چه شما به عقاید و باورهایتان تعلق عاطفی داشته باشید یا آنها را مسلّم و مُتقن تلقی کنید نه تنها خواندن کتاب‌ها و متون متضاد با باورهایتان بسیار سخت است بلکه حتی رؤیت چنین کتاب‌ها و نوشتجاتی شما را آزار خواهد داد. در این وضعیت در معرض  عقاید کورکورانه و جزمیت (دگماتیزم) هستید. اجتناب از هر عقیده مخالف با عقاید خودتان به دشمنی با افرادی که مثل شما نمی‌اندیشند می‌انجامد و این رفتار همراه با خطرات بالقوه سیاسی است. پشتوانه این آموزه در حوزه اندیشه، نظریه «هیوریستیک سوگیری تأیید» است. هرقدر شما توانایی خواندن متون متضاد یا مغایر با باورهایتان داشته باشید به همان اندازه از خطر جزمیت و دگماتیزم در امان خواهید ماند. این فرهنگ مطالعاتی باعث می‌شود باورها و عقایدتان را تغییر، اصلاح و یا با رفع نکات ضعف افکارتان، آنها را مستحکم کنید. فرض کنید در کشوری دو جناح چپ و راست در مجادله و رقابت هستند. در اینجا دو اصطلاح چپ و راست در معنای کلی به کار رفته و هر تعبیر خواننده از آنها کفایت می‌کند. همچنین به جای چپ و راست می‌توان هر دو جناح فکری و یا سیاسی رقیب را قرار داد. وقتی که چپ‌ها فقط متون دست‌چپی و راست‌ها فقط متن دست‌راستی بخوانند امکان گفت و گو و درک متقابل منتفی شده و ارتباط آنها تبدیل به لج‌بازی و مخاصمه می‌شود. در جهت عکسِ این وضعیت و با هدف «سمپاتی در اندیشه و عقاید»، نگارنده پیشنهاد زیر را مطرح می‌کند. یک مسابقه بین ایدئولوگ‌ها و نظریه‌پردازان چپ و راست برگزار شود و تیم چپ موظف است افکار و دلایل تفکرات راست را چنان شرح دهد که جناح راستی‌ها راضی شوند که نظرات و دلایل آنها به درستی و کامل بیان شده است و به طور مشابه تیم راست نیز همین کار را چنان انجام دهند که رضایت جناح چپ را جلب کنند. تعدادی داور بی‌طرف نیز در این مناظره حضور دارند. هر تیمی که بتواند نظرات و دلایل تیم مقابلش را دقیق و کامل شرح دهد برنده مسابقه است. در واقع آنها توانسته‌اند حرفِ حساب و حقوق مطالبه شده جناح مقابلشان را خوب درک کرده و بفهمند.

به جز رابطه بین سرانه مطالعه و خشونت و نیز رابطه بین مطالعه و پروپاگاندا که در بالا شرح دادم، تاکنون اهمیت مطالعه در مقیاس فردی و با هدف فضیلت‌های فردی مدّ نظر گرفته شد. ولی مطالعه کتاب و رواج مباحثات اجتماعی در جامعه، برای حوزه‌های فرهنگی-اجتماعی- سیاسی هر کشوری اهمیت اساسی دارد.

در هر جامعه، یک نظام استدلالی (بعضاً شبه-استدلالی) وجود دارد که هنجارها و قوانین حاکم بر جامعه را برای عموم موجه‌سازی کرده و به آنها مشروعیت می‌دهد تا افراد از آنها تبعیت کنند. برخی مواقع نظام هنجارگذار، هنجار یا قانونی را بدون موجه‌سازی مستدلّ و متکی بر استدلالی نادرست یعنی مغاطه‌آمیز و یا بدون اجماع عمومی تجویز می‌کند. هر چه افراد جامعه اهل مطالعه و آگاه باشند در مقابلِ نظام‌های هنجاربخش غیرمستدلّ و تحمیلی مقاومت می‌کنند. این موضوع در حوزه سیاست نیز قویاً مثمرثمر است. تعامل فکری گروه‌های سیاسی رقیب که در سطور بالا در قالب یک مسابقه بین تیم‌های چپ و راست مطرح کردم در راستای تحقق «نظام سیاسی استدلال‌محور» است. امکان شکل‌گیری چنین نظام سیاسی، کاملاً متکی بر تعداد افراد اهل تحقیق و مطالعه در جامعه و انجام مباحثه و تبادل نظر مستدلّ مابین گروه‌های اجتماعی اعمّ از رفیق و رقیب است. در فقدان چنین جمعیت آگاه و پرسش‌گر، بسیار محتمل است نظام‌های هنجاری و سیاسی از پروپاگاندا، استدلال‌های نادرستِ بدون اجماع عقلانی و یا روش‌های تحمیلی استفاده کنند. پس بیایید در مورد موضوعات و مسائل اصلی زندگی، فرهنگ، اخلاق و جامعه کتاب بخوانیم، کتابخانه‌ها را پر کنیم، بیندیشیم و گروه‌های اجتماعی مباحثه تشکیل دهیم.

انتهای پیام/



دانلود فایل