![]() |
1401/08/27 |
یادداشت؛ |
به بهانه هفته "كتاب و كتابخوانی" |
علی مرادی مراغهای/ در دوران دبستان، اصلا نمیدانستم که غیر از کتابهای درسی، کتابهای دیگری هم میتواند برای خواندن وجود داشته باشند! در روستای ما که در آن زمان بیش از دو سه نفر در حد سواد خواندن و نوشتن نداشتند سوادشان تنها در دو جا کاربرد داشت: یکی خواندن نامههای جوانان به سربازی رفته روستا و دومی نوشتن اقلام جهاز عروسها که دامادها باید آنها را تحویل گرفته و زیرش را انگشت میزدند... در دوران دبیرستان که وارد دنیای کتاب شدم هر موقع کتابی به دستم میگرفتم، مرحوم مادربزرگم میگفت کتاب نخوان! چون اگر کتاب بخوانی یا کور میشوی یا بیدین...! زیاد هم بیراه نمیگفت چون الان که نگاه میکنم سه تا عینک دارم. در مورد دین هم والله چه عرض کنم...! هر جا کوچ میکنیم دوتا ماشین باید کرایه کنیم یکی برای جهاز من یعنی کتابها، دیگری برای جهاز عیال و اثاثیه خانه...به خانه جدیدی هم که میرسیم بلافاصله دوستانه شروع میکنیم به تقسیم فضای خانه و البته در این تقسیم اگر احیانا اختلاف و بگو مگویی داشته باشیم، معمولا کفه ترازو سرانجام به نفع کتابها میچربد، چون عیال علّیه هم اهل کتاب است و حرمت آنرا نگه میدارد... معمولا برای همه مراسمها کتاب کادو میبرم: مراسم ازدواج، خرید خانه، تولد مخصوصا تولد بچهها...یعنی کتاب در همه جا جواب میدهد. با کتابهای الکترونیکی pdf به اندازه کتابهای کاغذی رفیق نیستم. تفاوتش با کتاب کاغذی مثل گلِ پلاستیکی با گلِ طبیعی است که نه بویی دارند و نه لطافتی...! اما وقتی کتاب کاغذی را در دست مان میگیریم و ورق میزنیم انگار جلدش و تک تک صفحاتش با آدم سخن میگوید! وقتی به بهترین صفحهاش میرسم همانجا میبندم؛ اول یک چایی میخورم و شاید گشتی هم بزنم...اما چشمام همواره به دنبال آن صفحه است تا با دوباره به دست گرفتنش، عیش و نشاطم دو چندان گردد. خریدن کتاب، ادای دینی است به نویسندهاش و عرقی که در نوشتنش ریخته و دوده چراغ که در پایش خورده و همچنین، کمک به صنعت نشر کشورمان که در حال ورشکستگی است... اما از حق نگذریم که بزرگترین مزیت کتابهای مجازی اینست که قیچی جناب ممیزی متعصب را لمس نکردهاند! بزرگترین کتابخانههای دنیا و غولهای کتاب در مسکو، پاریس، مخصوص در دو کتابخانه کنگره آمریکا با ۱۳۴ میلیون کتاب و موزه بریتانیا با ۱۵۰ میلیون کتاب...یعنی دریایی از کتاب یعنی... اگر چه، نمیتوان همه آنها را خواند اما دیدنش نیز لذتبخش و برای انسان غرورانگیز است مثل اینکه در ساحل دریایی ایستادهای و به بیشمار ماهیهایی مینگری که از سطح دریا برای رسیدن به خورشید بالا و پایین میپرند، به همه دسترسی نداری اما رقص و بازیگوشی شان فی نفسه لذتبخش اند... شخصیت آدمها براساس کتابهایی ساخته میشود که میخوانند . به هر خانهایی که وارد میشویم میتوان از نوع کتابها در قفسه خانهاش پی برد که چه تیپی باید باشد، اما در مورد خانههایی که اصلا قفسه کتاب ندارند چه میتوان گفت؟ خودتان حدس بزنید...! من به آینده جامعهای که در آن، حقوق معلمانش از حقوق قاضیهای دادگاه ها کمتر است امیدوار نیستم. من در وجنات جامعهای که مردمش با کتاب بیگانهاند، هیچ نور رستگاری نمیبینم... جامعهای که پس از قرنها، همچنان مصداق این حکایتِ تلخ قابوسنامه است كه: «مردی، فرزند سركش و لاابالی خود را نصيحت میکرد كه اگر دوباره سركشی كند او را به مكتب خانه خواهد گذاشت تا درس بخواند و دانشمند شود تا يك عمر فقير و گرسنه بماند»! میدانم که در جهنم هیچ کتابی وجود ندارد چون آتش میگیرند، اما توصیفات بهشت را زیاد شنیدهایم مثلا آب روان، حوری...! ولی، هیچ سخنی از کتاب و کتابخانههایش نشنیدهایم. اگر کتاب و کتابخانهای در آنجا نباشد بدون شک، بهشت خوبی نخواهد بود...! انتهای پیام/ |