1403/02/29
.
مادری با چهار فرزند دوقلو که خانه‌‌ای پرهیاهو دارد

 

سونیا بدیع/ زندگی مادری که دو بار دوقلو به دنیا آورده است، حکایت‌های جالب و شنیدنی دارد.

به گزارش نای قلم، مادر ارومیه‌ای و دهه شصتی‌ ما چهار فرزند دارد، که یک خانواده کم‌نظیر در برهه کنونی به شمار می‌رود، چراکه نه‌تنها برخی از ما دهه شصتی‌ها نسبت به ازدواج و تعدد فرزندان بدبین هستیم، بلکه بسیاری از ما در خانواده‌های خلوتی رشد کرده‌ایم و والدین ما برخلاف قدیمی‌ترها به فرزندان بی‌شمار رغبت نداشته‌اند!

برای خواندنی شدن تشریح زندگی این مادر نیازی نیست، در جستجوی اتفاق‌های خارق‌العاده باشم، چون وجود چهارفرزند آن هم دوقلو به خودی خود جذاب است.

گوشی تلفن همراه را برداشتم و زنگ زدم تا جویا شوم به مصاحبه علاقه دارد یا نه؛ درنهایت پایم به منزل زهرا غلامیان باز شد، بانویی فرهیخته و آداب‌دان که ناخودآگاه بر متانت و وقار من حداقل در آن دیدار کوتاه اثر گذاشت!

*مادر چهار فرزند هستم با بارداری کاملا ارادی

زهرا غلامیان ساکن ارومیه و متولد سال 1360 بوده، ۴ فرزند دارد، کارمند دانشگاه ارومیه بوده و همسرش کادر درمان و متولد سال 1358 است، چهار فرزند دارد که دوقلو هستند، دو قل اول یک دختر و یک پسر به نام‌های طه و ثنا اکنون 12 ساله می‌باشند و قل‌های دوم هر دو دختر به اسم‌های فاطمه‌حسنی و فاطمه‌سدنا 6 ساله هستند.

غلامیان می‌گوید «با توجه به اینکه رهبری درباره پیری جمعیت نگران هستند؛ با همسرم شرایط‌‌مان را بررسی کردیم، دیدیم مشکلی نداریم و رئیس محل خدمتم، حامی من هستند، پس برای بارداری نوبت دوم تصمیم‌مان را نهایی کردیم».

*اگر خدا بخواهد مجدد بچه‌دار می‌شوم

این مادر دهه شصتی در حالی که با چهره‌ای مغموم برای هر دوی‌مان چایی می‌ریزد، عنوان می‌کند که « کاش به موقع ازدواج کرده و بچه‌دار می‌شدم تا فرزندان بیشتری داشته باشم ولی امور با سرپنجه قدرت لایزال الهی مدیریت می‌شود، پس اگر فرزند دیگری در تقدیرمان باشد، با آغوش گرم می‌پذیریم».

غلامیان در خلال مصاحبه با زبان بدن نشان می‌دهد مادری تمام‌عیار است و لحظه‌ای از فرزندان خود که در گوشه‌ای از سالن درس می‌خوانند، غافل نیست.

وی تصریح می‌کند که «به حمایت مالی خانواده‌ها نیاز نداشتیم چون بچه‌هایم با خود روزی‌ آوردند، بعد از تولد دو بچه اول، از قراردادی به پیمانی تبدیل وضعیت شدم و اقساط خانه‌ را با آسودگی پرداختیم و بعد از تولد دو بچه دوم باغ و خودرو خریدیم».

وی ادامه می‌دهد: زمین و تسهیلات ویژه خانواده‌های پرجمعیت را پیگیری نمی‌کنیم، ولی بعد از دهک‌بندی یارانه نقدی ما قطع شد که درخواست تجدیدنظر دادیم و موافقت شد.

*حمایت خانواده‌ام برای بارداری مجدد مرا دلگرم کرد

این مادر جوان می‌گوید « برای نگهداری از بچه‌ها حضور خانواده‌ام ضروری بود، چون خودم و همسرم کارمند بودیم و خانواده همسرم شهرستان زندگی می‌کنند؛ ولی با وجود کمک بقیه بیشترین مسئولیت روی مادر قرار دارد».

غلامیان گرچه با اعماق وجود خود فرزند را شیرین می‌داند ولی سختی‌هایی را که در نگهداری بچه‌ها متحمل شده است نمی‌تواند پنهان کند و ناخوادآگاه قیافه‌ای جدی به خود می‌گیرد و ابروهایش را در هم می‌کشد ولی با خوش‌رویی صحبت‌های خود را دوباره ادامه می‌دهد.

وی می‌گوید: «گاهی صبح یک لیوان چایی می‌ریختم ولی عصر آن را به ظرفشویی خالی می‌کردم یعنی نمی‌توانستم یک چایی بخورم، بقیه تصور می‌کنند کسی که دوقلو دارد یک بار زحمت می‌کشد و بقیه عمر راحت است، ولی سه سال اول سختی‌های زیادی دارد چون یکی را شیر می‌دهی و می‌خوابانی، دومی بیدار می‌شود، کارهای دومی را انجام می‌دهی، اولی بیدار می‌شود».

غلامیان عنوان می‌کند: «بعد از اینکه اولین دوقلوهایم 6 ماهه شدند به طبقه خالی منزل والدینم اسباب‌کشی کردم، از طرفی بچه‌هایم را تا 4 سالگی به مهدکودک نفرستادم و به خاطر حضور مادرم پرستار استخدام کردم»

*از کوه درست کردن با شیر خشک تا عنایت امام حسین(ع)

در حالی که زیرچشمی فرزندانش را می‌پاید و حواسش به آنها هست، تا مرتکب شیرین‌کاری نشوند، همراه با خنده و تکان دادن سر یک خاطره تعریف می‌کند« یک بار بچه‌‌هایم را نزد همسرم گذاشتم و بیرون رفتم، وقتی برگشتم دیدم شیر خشک را زمین ریخته و کوه درست کرده‌اند و دست‌شان را داخل آن فرو کرده بعد داخل دهان‌شان می‌کنند»

وی خاطره دیگری از سفر زیارتی تعریف می‌کند «گرچه کالسکه همراه‌مان بود ولی نبود کفش راحتی مرا نگران می‌کرد، همراه جمعیت در عراق حرکت می‌کردیم، همسرم صدایم زد و یک جفت کفش پسرانه نشانم داد و گفت یک آقا کفش احسان کرده‌ واین‌ها را برای پسرمان هدیه داد، که من برگشتم و یک جفت کفش برای دخترم از همان فرد هدیه گرفتم، که آنها را نگه داشته‌‌ام چون هدیه امام حسین(ع) می‌دانم».

بعد خانم غلامیان به خاطره دیگری از پیاده‌روی اربعین همراه با خنده‌ای طولانی ولی آرام اشاره می‌کند که «یک بار نیز همراه همسر و چهار فرزندم به پیاده‌روی اربعین می‌رفتیم، همیشه بچه‌ها را می‌شمردیم و حضورغیاب انجام می‌دادیم تا کم و کسری نداشته باشیم» به اینجا می‌رسد دوباره می‌خندد.

*همکارانم از بارداری دوم تعجب می‌کردند

این مادر جوان درباره تربیت فرزندانش می‌گوید« پسرم به سن تکلیف نرسیده اما دخترم به سن تکلیف رسیده است، ولی هر دو روزه می‌گیرند و نماز می‌خوانند؛ همچنین فرزندانم وقتی کودکان غزه را از تلویزیون می‌بینند می‌خواهند راهی بگویم تا به آنها کمک کنند».

این مادر جوان می‌گوید « خانواده‌ام نسبت به بارداری نوبت دوم مخالفت نکردند ولی در محل کارم عده‌ای سرزنش می‌کردند که هم دختر دارم هم پسر؛ پس دوباره چرا بچه می‌خواهم؛ همچنین همکارانم مشکلات اقتصادی را مطرح می‌کردند».

غلامیان مهم‌ترین سرگرمی فرزندان خود را بازی با یکدیگر می‌داند و عنوان می‌کند «حتی گاهی برادر و خواهرم بچه‌های‌شان را می‌آورند و با بچه‌های من بازی می‌کنند، گاهی صحنه‌هایی خلق می‌شود خیلی خنده‌دار است مثلا مانند یک لشکر از یک اتاق به اتاق دیگری هجوم می‌برند!

یک دیدار دو ساعته با این خانواده جوان، پرجمعیت و شاداب تو گویی حالات روحی من را دگرگون کرد، در حالی که چگونگی زندگی‌شان را تجسم می‌کردم و لبخندی در گوشه لبم جا خوش کرده بود، از این مادر و بچه‌هایش خداحافظی کردم.

نتیجه

در مسیر بازگشت مدام حرف‌های زهره فکور صبور بازیگری که در 40 سالگی خودکشی کرد را با خودم مرور می‌کنم، که در صبح شبی که خودکشی کرد در برنامه زنده تلویزیونی با صراحت گفت: که اگر به عقب برمی‌گشتم، بازیگر نمی‌شدم، زود ازدواج می‌کردم و سه یا چهار بچه به دنیا می‌آوردم تا الان نوه‌هایم اطرافم باشند.

شاید بتوان گفت ازدواج دیرهنگام و بی‌رغتی به کثرت فرزند یا اساساً فرزند ارمغان تجدد و گذر از سنت باشد، ولی هرچه که باشد، فرا رسیدن روزهای دلنشینی را نوید نمی‌دهد نه برای کشور نه برای فرد فرد هم‌وطنانم!

گفتگو: سونیا بدیع

انتهای پیام/



دانلود فایل