1403/08/08
.
چرا این بچه‌ها مدرسه را دوست ندارند؟

 

چرا اغلب بچه‌ها مدارس را دوست ندارند و گوش‌هایشان در انتظار شنیدن صدای زنگ تفریح یا زنگ آخر است تا از کلاس‌های درس فرار کنند؟ چرا تکلیف نمی‌نویسند و والدین را تا پایان فصل مدارس، همنشین دو فعل  «بخوان» و «بنویس» می‌کنند؟ و در این میان مقصر کیست؟

به گزارش نای قلم از اطلاعات آنلاین، بیشتر سیستم‌های آموزشی کشورهای جهان، مهارت‌محور فعالیت ‌می‌کنند و کتاب‌های درسی را صرفا به عنوان مرجع در اختیار دانش آموزان قرار می‌دهند.

آن کلیپِ طنزی که نشان می‌داد با بازگشایی مدارس، مادر به دنبال خرید بهترین مگس‌کش، دمپایی و خط‌کش است تا به وسیله این ابزار، فرزندش را وادار به درس خواندن کند، اگرچه لحظاتی کوتاه خنده بر لبانم آورد اما عمق داستان، حکایت از واقعیت تلخی داشت، این واقعیت که بچه‌های ما علاقه‌ای به درس خواندن و نوشتن ندارند و البته واکنش والدین برای ایجاد انگیزه در آنان کاملا اشتباه است. این بی‌انگیزگی در مدارس از کجا ریشه می‌گیرد؟ چرا اغلب بچه‌ها مدارس را دوست ندارند و گوش‌هایشان در انتظار شنیدن صدای زنگ تفریح یا زنگ آخر است تا از کلاس‌های درس فرار کنند؟ چرا تکلیف نمی‌نویسند و والدین را تا پایان فصل مدارس، همنشین دو فعل  «بخوان» و «بنویس» می‌کنند؟ و در این میان مقصر کیست؟

*مقصر کیست؟

مرتضی پاشاپور، پژوهشگر حوزه آموزش کودک، معلمِ ایرانیِ ساکن ترکیه و طراح بازی‌های کودکان مبتنی بر رویکردهای نوین آموزشی می‌گوید: برای حل یک مشکل نباید دنبال مقصر بگردید. آیا فکر می‌کنید تقصیر معلمان است که دانش‌آموزان، انگیزه‌ای برای درس خواندن ندارند؟ خیر، این‌گونه نیست. من با معلمان بسیاری کار می‌کنم و شاهدم که چقدر برای کار خود انرژی صرف می‌کنند. پس مادرها کم‌کاری می‌کنند؟ خیر، تقصیر مادرها هم نیست. حلقه مفقوده‌ای در هر دو بخش وجود دارد که من آن را برای شما باز می‌کنم. اول آن‌که سیستم آموزشی ما هم‌اکنون متکی به کتاب و حفظیات است و نوع تدریس، جذابیت لازم را برای دانش‌آموزان ندارد و دوم آن‌که والدین، نحوه رفتار با فرزند خود را نیاموخته‌اند.

من در سال‌های اخیر، سیستم‌های آموزشی کشورهای مختلف و به‌خصوص آلمان، سنگاپور و ترکیه را که در بطن آن حضور دارم بررسی کرده‌ام. جالب است بدانید اغلب کشورهای جهان به این نتیجه رسیده‌اند که کتاب‌های درسی را کنار بگذارند و مهارت‌محور فعالیت ‌کنند. شاید بپرسید یعنی دانش‌آموز، کتاب درسی نمی‌خواند؟ بله می‌خواند، اما کتاب به صورت مرجع در اختیار وی قرار دارد. مثلا معلمِ ریاضی با موضوع ضرب، سرِ کلاس حاضر می‌شود، چند مسأله حل می‌کند و بعد از تفهیم موضوع به بچه‌ها می‌گوید که در صورت تمایل می‌توانید به صفحه ۱۵ کتاب ریاضی مراجعه کنید.  در آلمان، شاگردان بعد از پایان دوره تحصیلی، کتاب‌ها را سالم به مدرسه تحویل می‌دهند و کتاب‌های دیگری دریافت می‌کنند.

 در واقع، کتاب برای معلم نوشته شده است، معلم آن را می‌خواند و به زبان کودک که همانا بازی است، ترجمه می‌کند، وی به صلاحدید خود بخش‌هایی را انتخاب می‌کند، برای دروس انتخابی، فعالیت می‌سازد و با جزئیات کامل برنامه می‌نویسد تا آموزش در ذهن شاگرد، ماندگار شود. معلم ملزم نیست همه بخش‌های کتاب را آموزش دهد.

علاوه بر آن در کشورهای پیشرفته عموما سر هر کلاس درس، تعداد کمی  دانش آموز حضور دارد و ما با مدارسی در وسعت بزرگ، امکانات و سیستم آموزشی متفاوت مواجه هستیم، شما این موضوع را با مدارس ایران مقایسه کنید که معلم مجبور است همه کتاب‌های درسی را برای 40 دانش آموز تدریس کند و از آن‌ها تکلیف بخواهد.

در خیلی از مدارس پیشرفته دنیا دانش‌آموزان تا پایه نهم تحصیلی به صورت توصیفی سنجیده می‌شوند و آزمون کتبی ندارند. در کشور آلمان از دانش آموزان پایه نهم و دهم پرسیده می‌شود که هدفشان در آینده، ادامه تحصیل به صورت آکادمیک است یا ورود به بازار کار، سپس برای هر دو گروه، دوره‌های مجزایی برگزار می‌شود.

این معلمِ ایرانیِ ساکن ترکیه همچنین از مهارت‌محور بودن سیستم آموزشی ترکیه سخن می‌گوید: جالب است بدانید که مثلا بحث هنر در مدارس این کشور فقط به نقاشی کشیدن ختم نمی‌شود. دانش‌آموز دوره ابتدایی بعد از گذراندن این درس باید در چهار بخش هنری توانا شود؛ ایجاد اثر هنری، تحلیل اثر هنری، احترام و ارزش گذاشتن به اثر هنری و شناخت تکنیک‌ها و سبک‌های هنری.

ه نظرم ما هم باید سیستم آموزشی کشورمان را به سمتی ببریم که دانش‌آموزانمان متکی به کتاب نباشند. باید به جای حفظ کردن مطالب، بچه‌ها را به سمت مهارت‌آموزی سوق دهیم. توجه داشته باشید که مهارت صرفا به معنای توانایی در انجام کارهای فنی نیست. مهارت، دایره وسیعی دارد و در زندگی پُرکاربرد است؛ مهارت شنیدن، دیدن، پرسیدن، تحلیل کردن، یاد دادن و یاد گرفتن که حتی گاهی معلم آن‌ها را ندارد، مهارت هنری، اجتماعی و کلامی و  مهارت‌های دیگر زندگی همگی مهم هستند.

*مشکلات والدین

پرسش دیگر آن بود که چرا والدین، رفتار درستی با فرزندِ دانش‌آموزِ خود ندارند؟ پاشاپور، پژوهشگر حوزه آموزش کودک، موضوع را این‌گونه واکاوی می‌کند: مشکلات اقتصادی، شاغل بودنِ هر دو والد و کمبود وقت، باعث شده وقت کافی برای رسیدگی به امور فرزندان وجود نداشته باشد، از طرف دیگر، اغلب والدین مهارت‌های درستِ ارتباط با کودک را بلد نیستند، چون در این زمینه چیزی نیاموخته‌اند.

شما نگاه کنید، در آلمان، اداره‌ای به اسم خانواده وجود دارد که تمامی مراحل رشد اجتماعی، ذهنی، فیزیکی و کلامی کودک را بعد از تولد با والدین کار ‌می‌کند. این اداره به والدین یاد می‌دهد که در هر ماه و هر مرحله از زندگیِ کودک، چگونه با فرزند خود ارتباط بگیرند و چه رفتارهایی با او داشته باشند، همچنین آگاهی‌های لازم برای ورود به مدرسه فرزند را به والدین می‌دهد، اما در ایران ما فقط مرکزی به نام بهداشت داریم که صرفا قد و وزن بچه‌ها را اندازه‌گیری می‌کند و بررسی‌های شناختی کودکان، تازه هنگام ورود به مدارس انجام می‌شود؛ آن هم به صورت سطحی و با چند پرسش ساده.

ما کودکانمان را بدون آمادگی ذهنی به مدرسه می‌فرستیم و بعد به دنبال علل بی‌انگیزگی آنان می‌گردیم. برخی والدین به جای فرزند خود یا همپای او مشق می‌نویسند، وسایل مدرسه فرزند را آماده می‌کنند و پیگیر همه امور مدرسه او هستند و اجازه هیچ‌گونه آزمون و خطایی به وی نمی‌دهند. چنین دانش‌آموزی چگونه قرار است مسئولیت‌پذیری را بیاموزد؟ والدین و در بیشتر مواقع مادران، بعد از مدتی از این همه پیگیری خسته می‌شوند و فرزند را به یکباره به حال خود رها می‌کنند که باز هم دانش‌آموز لطمه می‌بیند.

این مدرس استعدادیابی کودکان، اعتقاد دارد بزرگ‌ترین اشتباه والد آن است که در نقش معلم فرو رود. مادر، باید صرفا مادر باقی بماند، به بچه‌اش عشق بورزد، با او بازی کند و باعث حفظ آرامشش شود.

او می‌گوید: بدانید که بازی کردن با کودکان از میزان استرس آنان می‌کاهد. به هیچ عنوان وظیفه والد نیست که درس به فرزندش بیاموزد. برطرف کردن یک ایراد کوچک، موردی ندارد اما ساعت‌ها در کنار مشق و درس کودک نشستن، مشکل‌ساز می‌شود. تغییر نقشِ مادری به معلمی، رابطه شما را با فرزندتان خراب می‌کند و مهر مادری را به حاشیه می‌برد. نمره‌ کم و زیاد، سال‌ها بعد از یادِ شما و فرزندتان می‌رود اما عصبانیت‌ها، فریادها و کتک‌های شما فرزند را دچار دلشوره می‌کند و خاطرات آن تا سال‌ها در ذهن وی ماندگار می‌ماند.

*چه باید کرد؟

در شرایطی که معلم‌ها وقت کافی و والدین هم اجازه دخالت ندارند، پس با دانش‌آموز چه کنیم؟

پاشاپور می‌گوید: کودکی خود را به یاد بیاورید، قطعا بسیاری از شما در خاطرتان هست که با اقوامِ نزدیکِ فامیل مثل عمه و خاله یا دخترخاله و پسرخاله‌ای که کمی بزرگ‌تر از شما بودند راحت‌تر درس می‌خواندید، چون آنان نه معلمتان بودند و نه والدینتان و بدون قضاوت، شما را راهنمایی می‌کردند. از بین دوستان نزدیک و همسایگان خود کسی را انتخاب کنید تا بتواند در کنار درسِ فرزندتان حضور داشته باشد. اگر چنین فردی اطرافتان نیست، از مشاوران تحصیلی کمک بگیرید. امروزه خوشبختانه افراد به نقش موثر مشاور در زمینه‌های مختلف زندگی پی برده‌اند. دانش‌آموزان به معلم خصوصی و درس اضافه نیاز ندارند، نیازمند برنامه‌ریزی درست و انگیزه بیشتر هستند، نیازمند کسی هستند که دقت و تمرکز آنان را بالا ببرد و حافظه‌شان را تقویت کند. اگر دوست فرزندتان یا مشاور به او بگوید که مشقش را بنویسد قطعا این کار را خواهد کرد، اما به حرف شما به عنوان والد به سختی گوش می‌دهد.

انتهای پیام/



دانلود فایل