1402/09/03 |
یادداشت؛ |
بیسوادان بدون مدرک و بیسوادان مدرکدار مدعی |
دکتر بهروز صادقی/ بیسوادان بدون مدرک و بیسوادان مدرک دار مدعی مادر بزرگ مرحوم من چند سالی است که به رحمت خدا رفته اند. سواد خواندن و نوشتن نداشتند اما آن چنان بخردانه می اندیشیدند و می گفتند که اغلب طرف مشاوره فرزندان و فامیل باسواد خود بودند. به تناسب ننوشتن و نخواندن، معمولا هر صحبتی نمی کردند مگر آن که مطمئن می شدند و به تناسب سالها تجربه می دانستند که کجا و کی می بایست در کاری دخالت یا سکوت کنند. شما خوانندگان این چند سطر، حتما چنین بزرگی در خانواده داشته اید که علیرغم بی سوادی ظاهری، خردمندانه و هشیارانه مدیریت می کرده و مشاوره می داده است. مشکل از آنجا شروع شد که تعریف سواد در خواندن و نوشتن خلاصه شد! دانشگاه های ریز و درشت با مدارک فیک و کیک و واقعی و ..تاسیس شد که هدف همه آنها، دادن مدرک بود و فرستادن جوانان و میانسالان به درون جامعه آن هم توکل بر خدا و بدون هیچ گونه تضمینی برای کار و درآمد.... نتیجه آن شده که می بینید! علوم انسانی به قهقرا رفت و علوم پایه آن چنان اشباع شده که بسیاری از فارغ التحصیلان آن به دنبال جذب در موسسات خصوصی به شکل نیروی خدماتی و یا بازاریابی و ....هستند. تساهل بیمارگونه در اعطای مدرک به سیل عظیم جوانان خواهان تحصیلات موجب نوعی کرختی، ساده انگاری، بی دقتی و بی تفاوتی در میان مدرک داران شده به گونه ای که کسب مدرک با تقلب و بدون هیچ گونه آموزش و کسب مهارت یک بلیه دامن گیر در کشور شده است. طبیعی است که یکی از خیل عظیم این بی سوادان مدرک دار ممکن است چنین جملاتی بر زبان براند ! در چنین جوی است که افراد با کمال ساده انگاری که از سر کم سوادی و جهل است ؛ ناگهان می گویند از دیپلم به تخصص پزشکی برویم! کاری ندارد که!! و البته ملتی تاوان این قبیل نابخردی های کودکانه را در آینده خواهند داد همان گونه که همین الان در حال باز پرداخت است! در هر حال «بی سوادی واقعی» را باید ستود چرا که در نهایت به یک فرد محدود می شود اما بی سواد مدرک دار مدعی را که ابر و باد و مه و خورشید او را بر ملتی به هر دلیلی مسلط کرده، چطور می توان تاب آورد آن طور که تصمیماتش (شان) عوارض جبران ناپذیر در پی نداشته باشد؟ انتهای پیام/ |