1403/03/16
یادداشت؛
جامعه‌ی مونولوگی را بشناسیم

 

بهروز مرادی/ «گفت‌وگو»؛ غافل از اینکه «گفت‌‌وشنود» می‌بایست باشد.

در «گفت‌وگو» فقط یک نفر می‌گوید و می‌گوید و آن دیگری باید فقط بشنود و بشنود.

کلمات خارجی را هم گاه بر اساس فرهنگ مسلط ترجمه می‌کنند تا به تغییر نکردن و یاد نگرفتن ادامه بدهند.

در جامعه‌ی مونولوگی، «دیالوگ» را هم «تک‌گویی» ترجمه می‌کنند، چراکه اعضای آن تنها حرف‌زدن یک‌طرفه را می‌آموزند؛ مستقیم و غیرمستقیم.

آنها با هنر شنیدن بیگانه‌اند. هنگامی که خاموش‌اند، نه مشغول گوش‌دادن، بلکه مشغول گوش‌ندادن و کلمه‌ جمع‌ کردن برای پاسخ‌ دادن می‌باشند.

در خانواده، در مدرسه، در رسانه، در سازمان‌های رسمی، در ارگان‌های دولتی و سیاسی و دینی و.... یک نفر سخن می‌گوید و دیگران باید گوش بدهند و اطاعت نمایند و اجرا کنند.

تک‌گویی بر همه‌جا مسلط است. در جامعه‌ی مونولوگی یک نفر دیگران را به گوش تبدیل می‌کند. موعظه می‌کند و اندرز می‌دهد و فضا را یک‌طرفه پر از کلمه می‌کند و جایی برای تعامل و سخنان دیگران باقی نمی‌گذارد.

حتی در مهمانی‌ها خبری از گفت‌وگوهای متقابل نیست. به ندرت کسی وارد بحثی می‌شود تا چیزی از دیگری بیاموزد. کمتر کسی با شنیدن دیگری، به حقوق فردی او احترام می‌گذارد. مجالی برای دیگری قرار نمی‌دهد تا او نیز در پاسخ سخنی بگوید. فرصتی برای دیگری قائل نمی‌شود تا او نیز دیدگاه خود را بگوید تا گپ دوطرفه شکل بگیرد.

حقی برای اظهار نظر تو قائل نمی‌شود. تو وجود نداری. تنها اوست که وجود دارد و حق حرف‌زدن دارد و تو فقط گوشی، یک گوش رام و حرف‌شنو و پذیرنده و تأییدکننده و مطیع و اطاعت‌کننده.

در جامعه‌ی مونولوگی؛ در مقابلِ سخن متفاوت یا منتقد یا مخالف برانگیخته می‌شوند و احساسات‌شان جریحه‌دار می‌شود و یا با حُب طرفداری و تعصب کور می‌کنند و یا با بغض پرخاش و نفی.

خودشیفتگی و خود مطلق‌ انگاری عرصه را بر دیگرانِ متفاوت تنگ می‌کند.

سئوالی در میانه نیست. ارتش چرا ندارد! جامعه‌ی مونولوگی، جامعه‌ای پادگانی است. یک نفر دستور می‌دهد و دیگران فقط باید بپذیرند و بله قربان بگویند و کلامی برنیاورند.

یک نفر سخنانش را به سوی مخ دیگران پرتاب می‌کند و دیگران را در موضع شنیدن و اطاعت‌کردن و پذیرفتن قرار می‌دهد، چراکه خودش را مطلق و اعتقاداتش را مطلق و نظراتش را مطلق می‌انگارد و تو اگر سخنی داشته باشی، مجبوری وسط سخنان قطع نشویِ او بدوی و کلامی بپرانی.

عجیب نیست که در چنین روابطی همه خود را حاکمی فرمان‌دهنده ببینند و خبری از دیالوگ نباشد و میان انسان با انسان و مردم با مردم و دولت با جامعه‌ی مدنی گفت‌وشنودی سر نگیرد و تفاهمی صورت نپذیرد و دموکراسی در جامعه ریشه ندواند و حرمت و کرامت انسان و حق و حقوق مردم و خیر عمومی فدای خواست و اراده‌ی تک‌نفرها بشود.

انتهای پیام/



دانلود فایل