1403/04/24 |
یادداشت؛ |
مادرانگی برای ایران |
شیرین یوسفی/ چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تمام شد و مسعود پزشکیان به عنوان نهمین رئیس جمهور ایران انتخاب شد . در ۱۶ تیر ۱۴۰۳ این عبارت ساده، صریح و نسبتاً کوتاه به مثابه گزارهای خبری در دفتر تاریخ معاصر ایران ثبت شد. ولی جهان اجتماعی، نظام معنایی، کنشهای عاطفی - سیاسی و پدیدههای تاریخی، اجتماعی و سیاسی منتج به این عبارت به سادگی و صراحت و البته کوتاهی خود عبارت نیست. به عنوان یک انسان ایرانی که هویت زن بودن و مادر بودن را برای خودم تعریف کردهام، در مواجههی ابتدایی با پدیده انتخابات خود را سردرگم و سراسیمه مییافتم و در عدم قطعیتی بسیار آزاردهنده سیر میکردم. از یک سو به مانند اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان با تروماهای متعدد و متنوع اجتماعی و سیاسی درگیر بودم که هنوز بعد از گذشت سالهای طولانی نه تنها التیام نیافته بودند که بعضاً در نتیجه دیده نشدنها، شنیده نشدنها ،فهم نشدنها، تحقیر شدنها و به حساب نیامدنها به دملهای چرکینی تبدیل شده بودند که انگیزه و توان ورود با صلابت و بانشاط به میدان انتخابات را از من سلب میکرد. اما از دیگر سوی دغدغه ملک و میهن داشتن، باور به حق مسلم ایرانیان برای برخورداری از یک زندگی معمولی و التزام به تغییرات مصلحانه و خشونت پرهیز اجازه نمیداد عافیت اختیار کنم و خشم و هیجانهای منفی را دست آویزی برای قهر از صندوق رای کنم. عدم قطعیتی که به آن اشاره شد، خاص جهان فردی انسان ایرانی نبود بلکه به شکلهای مختلف در عرصههای عمومی نیز نمود مییافت. تولید حجم انبوهی از ادبیات حول موضوع انتخابات در سپهر اندیشه ایرانی را میتوان یکی از این نمودها در عرصه عمومی محسوب کرد. رهیافت محسن رنانی به پدیده انتخابات و قرائت مادرانه او از دنیای سیاست، نقطه ثقلی بود که نظام فکری مرا حول خودش انسجام بخشید و عزم مرا برای حضور موثر در انتخابات جزم کرد. آخر برای مادری که داغ مهاجرت فرزندانش را به دل دارد و از کم فروغ شدن چراغ امید دختران و پسران ایرانی به فرداهای آباد و آزاد وطن، دل خون است چه حجتی قویتر از این میتوانست باشد؟ در حالی که اکثریت نظریهپردازان با رویکردهای عدالتمحور با تاکید بر تفاسیر و تعاریف صلب و انعطافناپذیر از انواع حقوق انسانی، به خشمهای اجتماعی و ناکامیهای جمعی ایرانیان نوعی تقدس میبخشیدند و بر طبل عدم مشارکت میکوبیدند عدهای هم بودند که از منظر مادرانگی به جهان اجتماعی مینگریستند و از مجرای رویکردهای مراقبتمحور با تاکید بر مسئولیتها و رابطهها، علم سیاستورزی مادرانه را شجاعانه در سپهر سیاسی اجتماعی ایران به اهتزاز درآوردند. دکتر محسن رنانی یکی از این نظریهپردازان بود . در استعاره انسان انگارانهای که رنانی برای نظریهاش به کار گرفت است ایران به مثابه انسانی دارای روح و جسم تصویر شده است که جسمش زخمی و روحش خسته است. نابودی پرشتاب منابع طبیعی، سیل مهاجرت نخبگان و نرخ بالای افسردگی جوانان آن خونی است که از پیکر زخم خورده ایران جاریست . او معتقد است ایران امروز به طبیب و پرستاری نیاز دارد که به سریعترین شکل ممکن بتواند جلوی خونریزی زخم های جسم ایران را بگیرد و زخمهایش را مرهم نهد و تیمارش کند. دخترانش را محترم دارد و زنانش را تکریم کند؛ جوانانش را امید ببخشد؛ چرا که اگر ایران بماند به زودی زود در آیندهای که اکثریت ما آن را خواهیم دید آن را خواهیم ساخت. این نگاه مراقبتمحور و مادرانه به سیاسیترین پدیده جهان اجتماعی ایرانیان در عین این که کلید واژه جدیدی را وارد ادبیات توسعهای ایران میکند همزمان دایره سیاستورزی مادرانه را نیز بسط میدهد. در جایی که ادبیات غالب سیاسی بر قدرت و نقش ریاستی، رئیس جمهور متمرکز است، او بر اقتدار رئیس جمهور به واسطه نقش تیمارداری و مراقبتی او صحه میگذارد و هنرمندانه کلید واژه جدید «پرستار جمهور» را وارد ترمینولوژی سیاست در ایران کرد. انتهای پیام/ |