لعیا نورانی زنوز (کارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعی)
رسانهها به عنوان نمادی از جامعه مدنی در هر نظام سیاسی مسوولیتهای سنگینی نسبت به مخاطبان، جایگاه و شرایط زمانه خود برعهده دارند.
رسانههای پویا و زنده به پیرامون خود روشنایی میبخشند و با بیان واقعیتها، نقد، بررسی، ارائه تحلیلهای واقعبینانه نسبت به مسائل جاری و آگاهی دادن به مردم باعث روشنگری اجتماعی میشوند.
اما این نیروی شگرف برای ایفای درست نقش خود مولفههایی نیاز دارد که به نظر میرسد مهمترین آنها "استقلال" و "آزادی" است.
در واقع سازندگان فرهنگ و تفکر جامعه، برای تاثیرگذاری و ایفای نقش در بهبود کیفیت نظامهای سیاسی، قضایی، زیرمجموعههای دولت و جامعهی مدنی باید از این حقوق بنیادین برخوردار باشند.
حال این سوال مطرح میشود که "آزادی رسانهها" چه معنی و مفهومی دارد؟ وقتی گفته میشود "آزادی" دقیقا سخن از چیست؟
قبل از ورود به بحث اصلی باید یادآور شد، "آزادی رسانهها" در هر کشوری متناسب با نظام سیاسی و ارزشهای حاکم بر آن جامعه تعیین میشود لذا حدود و شرایط آن در همهی کشورها نمیتواند یکسان باشد اما در حالت کلی به موجب "حق آزادی"، افراد حق نشر افکار و عقاید خود از طریق نوشتهها یا رسانهها را دارا هستند بدون اینکه نشر آنها موکول به تحصیل اجازه یا محکوم به سانسور باشد.
ازجمله مشخصههای رسانهی آزاد، وجود امکان واقعی انتخاب، تولید و انتشار اخبار و اطلاعات مربوط به منافع عمومی مردم برای رسانهنگاران و تریبون دادن به مجموعهای از افراد با گرایشهای گوناگون و مواضع سیاسی متفاوت است، در این بین آنچه اهمیت دارد بالانس نهایی افکار و عقاید گوناگون در خروجی یک رسانه است.
در چنین شرایطی است که افکار عمومی میتواند تشخیص دهد سخن چه کسی و به چه میزان بهرهای از حقیقت دارد.
از این رو یکی از راههای تشخیص رسانه آزاد و وابسته این است ببینیم یک رسانه به چه میزان به افکار، عقاید و دیدگاهها و نظرات گوناگون تریبون میدهد.
منظور از استقلال رسانه نیز عدم وجود هرگونه مانع و وابستگی حزبی، ایدئولوژی یا تفکر خاصی است که جلوی فعالیت مستقل تحریریه را بگیرد.
براین اساس رسانههای گروهی، حزبی و تشکیلاتی، رسانههای مستقلی نیستند و صرفا انتشاردهندهی نظرات افراد همسو و همنظر هستند، در آنها تضاربآرا وجود ندارد و همه یکصدا نظرات مشابهی را نمایندگی میکنند.
بنابراین برای ثبات و استحکام قدرت، ایجاد تعادل در جامعه، اعتمادسازی و جلوگیری از مفاسد و اقتدارگرایی، رسانهها باید بتوانند آزادانه عقایدشان را بیان کنند، مفری برای خلاقیتشان بیابند، رویدادها را همانگونه که هستند روایت کنند و از امنیت قانونی برخوردار باشند.
ازطرفی اگر در جامعهای حاکمیت خرد جمعی از آن ساقط شود، نظام حزبی وجود نداشته باشد و حاکمیت قانون به قهقرا رود، نمیتوان انتظار داشت رسانهها اوضاع بسامانی داشته باشند.
حال اگر میان نقش، اهداف و رسالت رسانهها با آنچه ارائه میدهند، مغاکی عمیق وجود داشته باشد به این دو اصل بنیادین برمیگردد و اینکه به چه میزان رسانهها "آزاد"، "بدون محدودیت و فشار" و "مستقل" هستند.
آنچه امروز نمود عینی دارد، حال ناخوش و روزگار حضیض رسانههاست چراکه نمیتوانند آنطور که باید و شاید نقشآفرین باشند. در حالیکه 40 روز از ناآرامیهای اجتماعی در کشور میگذرد، رسانهها هنوز نتوانستند در شنیده شدن ریشههای نارضایتی، عملکرد قابل قبولی داشته باشند و فرصت روایت اول و شفاف را داشته باشند، پس انکار نشدنی است که رویههای رسانهای فعلی بتواند به شناخت دلایل بروز نارضایتیها منجر شود.
این در حالیست که رسانههای ایرانستیز به صورت کاملا هدفمندانه، هوشمندانه و به طور سیستماتیک به دنبال "گفتمانسازی" و "انگارهسازی" هستند، به طوری که این رسانهها پدیدآورندگان واقعیتها هستند نه بازتاباننده آنها.
در واقع کارویژهی اصلی این رسانهها جریانسازی و اقناع افکار عمومی است و نکته قابل تامل اینکه توانستند در غیاب رسانههای داخلی در راستای اهداف خود موفق عمل کنند و با گفتمانهایی چون "سیاهنمایی"، "روایتسازیهای تفرقهافکنانه بین اقوام"، "القاء ناکارآمدی جمهوری اسلامی"، "برجستهسازی نقاط ضعف موجود"، "شعارپردازی و تداعیسازی"، "نفرتپراکنی نسبت به نظام حاکم" و "نمادپردازی" در تداوم تنشها تاثیرگذار باشند.
این مهم در آذربایجان غربی از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ استانی که به رنگین کمان اقوام و ادیان شهرت دارد و تلاش میشود تا با سوءاستفاده از این وضعیت به تحریک و تهیج احساسات قومی مردم دامن بزنند.
امروز زنگ خطر توطئه شنیده میشود، نیروهای استعمار و سلطه جهانی با نفوذ بین اقوام و اقلیتها بزرگترین جنگ نامرئی خود را آغاز کردهاند و اقوام منطقه را به جان هم انداختهاند.
این امری طبیعی است هر چقدر از فعالیت رسانههای داخلی کاسته شود و نتوانند روشنگری کنند، به همان اندازه در جبهه معارض به رسانههایی که علیه جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکنند میدان داده میشود تا اخبار و تحلیلهای مغرضانه و سوگیرانهی خود را به خورد جامعهی هدف که عطش دریافت خبر و اطلاعات دارند، دهند.
از مجموع آنچه ذکر شد میتوان ادعا کرد که "تاخیر در روایت به موقع"، "ناتوانی در تشخیص دقیق آسیبها"، "ندادن تریبون عادلانه به همه گرایشها و مخالفان"، "کندی در انتقال پیام" و "استفاده از شیوههای رسانهای ناکارآمد"، اتفاقات تلخی است که در حال رخ دادن است و با ادامه این روند دشمن از افکار عمومی ما قربانی خواهد گرفت، پس تا دیر نشده دولت باید رویه رسانهای خود را تغییر دهد و با اصلاحات لازم جایگاه رسانهها را ارتقا دهد.
به امید روزی که آستانه تحمل بالا رود، سفیران آگاهی و دانایی "آزادانه" و در چارچوب "قوانین" نظام در ایفای رسالت حرفهای و رسانهای خویش نقشآفرین باشند.
انتهای پیام/