پی بە راز واژەها بردە بود و می دانست هیچ مسکنی نمی تواند تسکینی بر لحظەهای بی همدم و تنهایش باشد!
بیش از پیش در پس کوچەهای عاشقیِ خاقانی، نظامی و فلکی شروانی دل مشغولِ پرسە می داشت، کە سحر موسیقی واژەها و طنین دلنشین حروف، ساعت ها او را از دنیای پر زرق و برق روز مرگی ها بە دنیای پر رمز و راز واژەها می کشاند.
دوری از هوای آزاد و نغمەهای آذری، روح بلند و اندیشەی موزونش را اسیر واژەهای عاشقی کردە بود.
شاید برای اولین بار بود کە دَو دَو زدن های نگاە دلخواە خود را دنبال می کرد، کە گرمی نگاە " ثریا " دیوارهای شرم را از قلب واژەهایش برداشت و پا بە پای مصرع های عاشقی، بیت دلدادگی را بنا نهاد!
سینمایِ زندگی و عشق شهریار لبریز فیلم نامەهای اصیل و تراوشاتی ناب از جنس باران جوانی و یخبندان پیری، بر سینەی دیوانش خود نمایی می کند.
نامش را "سید محمد حسین بهجت تبریزی" و تخلص خود را با دو فال از دو بیت لسان الغیب بە یادگار برگزید " کە چرخ سکە دوست بە نام شهریار زد/ روم بە شهر خود و شهریار خود باشم".
شرح عشق ورزی های شهریار را در خلال شعرها و افسانەی زندگیِ گرە خوردە بر تار واقعیت و آنچە در نزول و پیدایش هر قطعە از پازل زندگانی دلالت دارد می توان دید.
در دلدادگی های شهریار، قصیدە( زفاف شاعر) کە شب عروسی معشوقە هم هست، با یک قوس و صعودی اوج گرفتە، بە عشق الهی تبدیل می شود،کە خود شاعر هم گوید: " مدتی این عشق مجاز بە صورت سکرات بود و حسن طبیعت هم مدت ها بە صورت اولی برایم تجلی شد کە مجبورم کرد با زبان اولی( مادری ) صحبت کنم "
از " فلکی شروانی و مجید بیلقانی "می خواند و "ذواللسان" پا بە عرصەی وجود می نهاد.
شهریار، شهریاری شعر را بر تخصص و علم پزشکی ترجیح داد و کنج اوزلت را بە نام و مقام برگزید، غافل از این کە شهریاری ادبیات را با انتشار " حیدر بابا " در عالم ادبیات بە نام خود ثبت کرد.
با دست ردِ " ثریا " بر سینەی عشق و احساسی لطیف، دنیای زندگی را بە دنیای واژەهای دلداگی بخشید و زندگی در لای اوراق اداری و قرچ قرچ قلم بر فراخ سینەی کاغذ را بە جوهر اندیشە گرە زد.
شرح عاشقی شهریار را از زبان مرحوم شهیاد، استاد صبا، استادنیما، فیروز کوهی، تفضلی و سایە می تواند پردە از دهلیزهای تاریک در شعر و زندگی وی بردارد.
شهریار در تبریز با خانم معلم عزیزە عبدالخلقی کە از خویشاوندان خود بود ازدواج کرد و نتیجە این وصلت " شهرزاد، مریم و هادی شد، با وجود این کە شهریار کارمند ثبت اسناد نیشابور بود، اما بار سنگین زندگی بیشتر بر شانەهای عزیزە خانم سنگینی می کرد از این رو خانم معلم دست از کار کشید و بە تربیت فرزندان پرداخت .
شهریار در کتاب سبک شناسی ادبی می گوید:" بە اندازە تعداد تمام انسان ها سبک ادبی وجود دارد، تنها باید آن را کشف کرد و این کشف میسر نیست مگر با مطالعە و ممارست ".
از این رو، شهریار دل در گرو عاشقی نغمەی ترکیبات لغوی نهاد و لحظەهای طلای جوانی و میان سالی و پیری را بە پای واژەها ریخت تا شهریار، همیشە شهریاری کند.
در بازی مهرە و نرد زندگی 1285.10.11 خود را بە ۲۷ شهریور ۱۳۶۷ باخت و بیمارستان مهر تهران شاهد عروج روحی بود کە واژەهای عرفانی و عاشقی جان دوبارە خود را مدیون مسیحا نفسیش بودند.
بنا بە وصیت خود شاعر پیکر خستە از جان را بە زادگاە و مقبرەالشعرا سرخاب تبریز برای همیشە مهماندار خوابیدن او شد.
گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم کشید
من چە دانستم کە بار عالمی خواهم کشید
کد خبرنگار: 983127
انتهای پیام/