NayeGhalam | پایگاه خبری تحلیلی نای قلم ارومیه

نگاه؛

جایگاه زن در ساختار فرهنگی و اجتماعی ایران

تاریخ انتشار: 1404/09/24 | 10:29

رقیه پورغفار/ دانش آموخته دکترای مدیریت از دانشگاه تهران

زنان ایرانی در طول تاریخ، نقشی چند وجهی و اغلب متناقض را در ساختار جامعه ایفا کرده‌اند؛ نقشی که همواره میان سنت و مدرنیته، خانه و عرصه عمومی، و انتظارات فرهنگی و نیازهای اجتماعی در نوسان بوده و ابعاد ظهور متفاوتی را تجربه نموده است. در این خصوص مقام معظم رهبری بر یک دوگانگی بنیادین  اشاره دارند:

الف) نفی رویکرد مادی‌گرایانه غرب

ب) تأکید بر کرامت زن در چارچوب ارزش‌های اسلامی و اصالت خانواده.

لذا بر این اساس نقش زن در ابعاد مختلف فرهنگی، تاریخی و سنتی مورد بحث قرار می گیرد که بُعد فرهنگی و تاریخی میراث‌دار و سنگ بنای  اصلی می تواند باشد که در بطن آن نقش سنتی (مادر محوری) قرار دارد. از منظر فرهنگی و در نگاه سنتی، زن ایرانی همواره به عنوان "سنگ بنای خانواده"و "مربی نسل آینده" تعریف شده است. این نقش، گرچه از نظر اجتماعی ارزشمند است و در بزرگداشت روز زن و مادر تبلور می‌یابد، در گذشته‌ای نه چندان دور، به معنای محصور بودن در قلمرو خصوصی و خانه بوده است.

در دیدگاه مقام معظم رهبری، نقش مادری و تربیت فرزندان، به ویژه در تربیت نسل آینده، بالاترین جایگاه افتخارآمیز برای زن شمرده می‌شود و این نقش، اصلی‌ترین وظیفه و سند افتخار زن ایرانی است. تقویت بنیان خانواده با نقش زن به عنوان معمار و محور آرامش روحی خانواده، نقشی اساسی تلقی می‌شود و تضعیف خانواده به تضعیف جامعه منجر خواهد شد. تأثیر تحولات تاریخی در دوره‌های مختلف، و افزایش مشارکت زنان در عرصه‌های عمومی (مانند حق رأی و تحصیل و مدیریت) و یا حضور فعال در عرصه­های انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ نشان می‌دهد که توان بالقوه زنان برای نقش‌آفرینی اجتماعی همواره در ساختار جامعه ایران حضور داشته و در ابعاد گسترده علمی، هنری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مدیریت، حضور و مشارکت متغیر قشر زنان را می بینیم. مثلا مشارکت در آموزشف؛ آمارها نشان می‌دهند که در دهه‌های اخیر، رشد سواد و تحصیلات عالی زنان چشمگیر بوده و درصد قابل توجهی از دانشجویان را تشکیل داده‌اند. این تحصیلات عالی، بسترلازم برای بروز استعدادها و ایفای نقش‌های تخصصی در جامعه را فراهم کرده است. در مقابل، محدودیت‌های ساختاری نیز در مشارکتها دیده می شود.

با این حال، علی‌رغم رشد علمی، گزارش‌ها حاکی از نرخ پایین مشارکت اقتصادی زنان در بازار کار است. این وضعیت، نشان‌دهنده یک گسست بین سطح تحصیلات کسب شده و فرصت‌های واقعی نقش‌آفرینی شغلی و تخصصی در عرصه عمومی است. از طرفی محدودیت‌های قانونی و چالش‌های ساختاری، زنان را بیشتر به سمت مشاغل غیررسمی یا خارج از کانون‌های اصلی توسعه سوق داده است. اما بُعد نقش‌آفرینی و تعارض که میان آرمان و واقعیت بیشتر خودنمایی می کند تقاطع میان «آرمان حضور» و «محدودیت‌های موجود» را به وضوح نشان می دهد.

نقش‌آفرینی زنان کشور عزیزمان ایران، در حوزه عمومی و در عرصه‌های فرهنگی (مانند سینما، هنر و ادبیات) و علمی، در مراکز فرهنگی، هنری ونهادها یا سازمانهای مرتبط همچون حوزه هنری انقلاب اسلامی مراکز استانی، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، اداره کل تبلیغات اسلامی و ... همواره بیش از پیش فعال و تأثیرگذار بوده است، هرچند این حضور ممکن است در برهه‌هایی با موانع قانونی یا فرهنگی مواجه شده باشد (مانند محدودیت‌ها در برخی رشته‌های هنری یا تصدی بعضی مناصب).

با این حال تأثیر برخی سیاست‌گذاری‌ها نیز در فعالیتهای زنان و نیز پر رنگ نمودن نقش مادری در خانواده ها کم رنگ نبوده است. گزارش‌ها به این نکته اشاره دارند که سیاست‌گذاری‌های جدید، گاهی با اولویت دادن به نقش‌های سنتی (مانند قوانین جوانی جمعیت) به طور غیرمستقیم، جایگاه مهم زن و خانواده را  پر رنگتر نموده و گاهی با تصویب برخی ماده ها و تبصره ها همچون دورکاری برای مادران شاغل عرصه را برای حضور کامل زنان در ساختارهای توسعه‌ای (فرهنگی و کاری) میسر نموده است. چه بسا این وضعیت مانع از بروز آسیب‌های اجتماعی و احساس انزوا در برخی زنان شاغل و مادران زحمتکش این مرز و بوم گردیده است.

با این تفاسیر جایگاه زن در ایران، یک میدان پویا و پیچیده است؛ جایی که زنان هم به دلیل سنت‌های عمیق فرهنگی به عنوان ستون خانواده مورد تکریم قرار می‌گیرند، و هم به دلیل ظرفیت‌های علمی و نیروی انسانی موجود، انتظار حضوری فعال و تأثیرگذار در عرصه‌های تخصصی و فرهنگی را از آنان دارند و تعادل یا عدم تعادل میان این دو قطب، گاهای بیشتر مورد بحث قرار گرفته است. لذا با تمرکز بر تضاد میان نقش سنتی و الزامات مدرن در این خصوص، خواست استقلال شغلی را بیشتر احساس می کنیم. به گونه ای که زنان به تدریج  «خواسته یا ناخواسته به جرگه جویندگان کار درآمده‌اند» و خواستار «استقلال شغلی» و «فرصت‌های شغلی متناسب با شئونات» خود یا «فرصت‌های برابر با مردان» شده‌اند.

هر چند موانع پیچیده و متعددی پیش روی خود دارند که شامل اقتضائات طبیعی (نقش مادری)، دلبستگی‌های خانوادگی، تعصبات فرهنگی یا دینی، و پیشینه‌های تاریخی را شامل می گردد. از طرفی نیز زنان نسبت به این موانع واکنش‌های متفاوتی دارند: برخی از رقابت کنار می‌کشند، برخی دیگر با وجود بهای سنگین (از دست دادن بطن خانواده ای گرم یا سلامت جسمی) پیش می‌روند، و دسته‌ای دیگر با نظریه سازش مبتنی بر ارزش‌ها همسو بوده و سعی می‌کنند با «پایبندی به اعتقادات»، نظامی نوین برای تحقق خواسته‌هایشان طراحی کنند.

 از آرمانهای فعالیت و حضور زنان می توان به آرمان حضور زنان در عرصه‌های فرهنگی و کاری اشاره نمود که بر اساس یافته‌ها، آرمان حضور در دو سطح باید تعریف شود: اول - آرمان مبتنی بر اشتغال و استقلال اقتصادی همراه با حفظ هویت. دوم- آرمان مبتنی بر مشارکت فرهنگی و اجتماعی؛ که نقش‌آفرینی تمدن‌ساز را مدیریت می کند. آرمان حضور در عرصه کار، فراتر از صرفاً ورود به بازار کار است. این آرمان به دنبال تثبیت موقعیت شغلی مستقل است، به نحوی که زن بتواند استعدادهای خود را شکوفا سازد و از نظر اقتصادی مستقل باشد، اما این استقلال نباید به قیمت نادیده گرفتن نقش‌های محوری او در خانواده یا زیر پا گذاشتن ارزش‌هایی باشد که برای او اصیل تلقی می‌شوند.

برابری عادلانه از آرمانهای اصلی، رقابتی سالم و بدون پیش‌داوری جنسیتی است که در آن، توانایی‌ها و استعدادهای واقعی زنان به اثبات برسد، نه صرفاً یک سهمیه یا جایگاه سیاسی صرف. از سویی دیگر سازگاری با طبیعت نیز دیدگاهی دیگر است که معتقد است آرمان واقعی، سازگاری با طبیعت انسان (شامل تمایزات فیزیولوژیک و نقش‌های تربیتی) را در نظر می‌گیرد و راهکاری برای هماهنگی میان کار تخصصی و نقش خانوادگی ارائه می‌دهد، نه لزوماً حذف یکی به نفع دیگری.

حال آنکه در عرصه فرهنگی، آرمان حضور زنان، تبدیل شدن از یک مصرف‌کننده صرف یا یک عنصر منفعل به یک «کنشگر فعال و تمدن‌ساز» است که اکثراً منجر به تولید آثاری فرهنگی می­گردد. زنان به عنوان تولیدکننده محتوا، اندیشه، هنر و مدیریت فرهنگی، می‌توانند گفتمان‌های غالب جامعه را تغییر داده و با دیدگاه‌های خاص خود، به غنای فرهنگی کشور بیفزایند. در حقیقت  به نوعی الگو آفرینی نمایند. حضور برجسته زنان در سطوح مدیریت‌های فرهنگی، علمی و رهبری اجتماعی، به عنوان الگویی برای نسل‌های جدید عمل می‌کند. این آرمان، بر این باور استوار است که تجربه زیسته زنان، لزوماً باید در ساختارهای رسمی جامعه بازتاب یابد تا جامعه از منظری کامل‌تر به توسعه برسد. نهایت اینکه آرمان حضور زنان در عرصه‌های فرهنگی و کاری در ایران، یک تلاش همزمان برای کسب استقلال اقتصادی و تأثیرگذاری فرهنگی، در چارچوبی است که هویت و ارزش‌های اسلامی_ایرانی را نیز حفظ کند. این آرمان، به دنبال تکمیل نقش زن در کنار مرد در توسعه عمومی است، نه تقابل با او یا حذف نقش‌های مادری و خانوادگی. به امید حضور فعال زنان کشور عزیزمان در فعالیتها، پیشرفتهای اقتصادی و مشارکت کامل در عرصه‌های فرهنگی و علمی.

انتهای پیام/

ارسال نظرات