موسی اخوین انصاری / در روزهایی که بحران آب، سوخت و رکود اقتصادی زندگی را برای خانوادههای ایرانی دشوار کرده، مرتباً میشنویم که مردم باید «فرهنگ مصرف» خود را اصلاح کنند.
صرفهجویی به عنوان یک وظیفه ملی مطرح میشود، رسانهها هشدار میدهند و کارشناسان نسخه میپیچند. اما آیا تمام بار این بحرانها باید روی دوش مردم باشد؟ یا باید از زاویهای دیگر به ماجرا نگاه کرد؟
بسیاری میگویند که در ایران فرهنگ صرفهجویی جا نیفتاده و این در حالی است که تبلیغات زیادی در رسانهها برای کاهش مصرف برق، آب و بنزین صورت گرفته. اگر واقعاً «تبلیغات گسترده» انجام شده، ولی رفتار مردم تغییر نکرده، شاید مشکل در جای دیگری است؛ مثلاً در نبود سیاستگذاری هوشمند، الگوهای اجرایی غلط یا ناکارآمدی ساختاری.
مقایسه مصرف سرانه آب ایران با کشورهای پیشرفته بدون در نظر گرفتن شرایط اقلیمی، ساختار شهری و زیرساختهای آبرسانی گمراهکننده است. شبکه آبرسانی فرسوده در ایران باعث اتلاف بالای آب در مسیر انتقال میشود.
ایران کشوری خشک است. به طوری که در شهرهایی مثل یزد با کمتر از ۵۰میلیمتر بارش در سال، جمعآوری آب باران بیشتر به رؤیا میماند تا راهکاراین در حالی است که در بسیاری از شهرهای ایران حتی بلوار وسط اتوبانها آبیاری میشوند؛ درحالیکه در کشورهایی مثل سوئد اصلاً چیزی به نام آبیاری چمن وجود ندارد. همچنین پروژههایی مانند دریاچه مصنوعی چیتگر یا دریاچه قم که نیاز بالایی به آب دارند، با چه منطقی اجرا میشوند؟ اینها خود نقض آشکار الگوی مصرف درست هستند .در بخش مصرف سوحت هم یا مشکلاتی مشابه روبرو هستیم و سیاست های بسته موجب بالارفتن مصرف شدهاند. در این موضوع فشار اصلی بر دوش مردم گذاشته میشود. اما چند عامل ساختاری وجود دارد که قبل از هر انتظاری از مردم باید حل شوند:
دولت با انحصار واردات خودرو و حمایت از خودروسازان ناکارآمد، مانع ورود خودروهای کممصرف و استاندارد به کشور شده است.
خودروهای داخلی مانند سمند با مصرفی حدود ۱۰ لیتر در ۱۰۰ کیلومتر بسیار پرمصرفتر از خودروهای هیبرید یا کممصرفی هستند که در کشورهای دیگر استفاده میشوند.سیستم حملونقل عمومی ایران در مقایسه با کشورهای پیشرفته محدود، ناکافی و ناهماهنگ است.
قیمت بنزین اگرچه ظاهراً پایین است، ولی در عمل هزینه آن از طریق فروش خودرو با چندین برابر قیمت جهانی از مردم گرفته میشود. یک خودرو تویوتا کرولا در سوئد معادل حدود ۳ میلیارد تومان قیمت دارد، اما در ایران بیش از ۱۲ میلیارد تومان !با این شرایط، آیا میتوان انتظار داشت که مردم خود را با استانداردهای صرفهجویی اسکاندیناوی مقایسه کنند؟
از سوی دیگر یکی از توصیههای پرتکرار، استفاده از کالای دستدوم است. این پیشنهاد در جای خود درست است، اما باید کیفیت اولیه محصول هم اجازه چنین استفادهای را بدهد. در ایران بسیاری از کالاها با کیفیت پایین عرضه میشوند و بعد از یک یا دو سال کارکرد دیگر ارزش استفاده مجدد را ندارند. در حالیکه در کشورهای توسعهیافته، چون محصولات از ابتدا با استاندارد بالا تولید میشوند، خرید و فروش دستدوم عملی و بهصرفه است.
در توصیههایی که برای اصلاح الگوی مصرف مطرح میشود، اغلب از مردم خواسته میشود که سبک زندگی خود را تغییر دهند. ولی راهکارهای واقعی مثل آموزش عمومی، اصلاح قیمتگذاری انرژی، توسعه بازار اجاره و ارتقاء کیفیت حملونقل در دست دولت است و تا زمانی که دولت در جایگاه الگو قرار نگیرد، نمیتوان از مردم انتظار پیروی داشت. حضرت علی (ع) میفرماید: مردم بر آیین حاکمان خویشاند. وقتی مدیران، مسئولان و سیاستگذاران زندگی ساده، شفاف و مسئولانه نداشته باشند، نمیتوان جامعه را به صرفهجویی دعوت کرد .
با این اوصاف صرفهجویی یک ضرورت است، اما نه فقط برای مردم. شروع آن باید از بالا، از سیاستگذاری، از الگوی رفتاری مسئولان و از اصلاح ساختارها باشد . صرفهجویی اگر فقط برای مردم باشد، به «تحمیل» شبیه است؛ولی اگر از دولت آغاز شود، میشود «همکاری ملی برای آیندهای پایدار».
انتهای پیام/