لعیا نورانی زنوز؛ روزنامهنگار
از جمله مباحث اساسی که در جوامع مختلف بشری از ادیان و اقوام گذشته تاکنون به آن توجه شده است، موضوع «حقوق و شخصیت زنان» است. جایگاه و شخصیت زن در فرهنگ هر جامعه، نشاندهنده میزان اهمیت و منزلت زنان در آن جامعه میباشد.
اسلام به عنوان یکی از ادیان الهی، نظام حقوقی و اخلاقی خاصی را برای زنان تعریف کرده که بر پایه عدالت و کرامت انسانی بنا شده است اما در جوامع غربی، مفهوم حقوق زنان به شدت تحت تأثیر اصول سکولاریسم قرار دارد، اصولی که قدسیتزدایی از حوزه اجتماع، سیاست و کلیه شئون بشری بوده و هم به معنای جدایی دین از سیاست است و هم به معنای جدایی نهاد دین از سیاست.
وقتی تاریخ را تورق میکنیم میبینیم که در جامعه غربی پس از اعتراضات زنان در رابطه با حقوق اولیه خود همزمان با تاسیس سازمان ملل متحد در سال 1945، تدوین اعلامیه جهانی که تمام آحاد بشریت را مخاطب قرار میداد، در دستور کار قرار گرفت و در سال 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر به تصویب اعضا رسید.
در این اعلامیه تساوی حقوق زن و مرد با صراحت بیان شده است، به طوری که در ماده یک آن بیان میدارد (همه افراد بشر آزاد و با حیثیت و حقوق یکسان زاییده میشوند) به عبارتی منظور از حیثیت همان کرامت انسانی است و در مقدمه این اعلامیه سخن از حیثیت ذاتی ابنای بشر اعم از زن و مرد به میان میآید و این خود نشاندهنده اعتلای سطح فکری تفکرات غرب در اعطای حقوقی برابر از جهت کرامت انسانی میباشد که در آیین اسلام از چهارده قرن پیش توجه جوامع و سایر ادیان را به اصل برابری مرد و زن و همچنین وجود کرامت انسانی برای مرد و زن در شناسایی حق و تکلیف جلب نموده و منشا این اندیشه و تفکر خود را الهام گرفته از خداوند میداند.
به عبارتی در مقایسه با حقوق بشر غربی که بیشتر به دستاوردها و پیشرفتهای قرن بیستم و بیست و یکم متکی است، نگاه اسلام به حقوق زنان دارای پیشینهای تاریخی و الهی است.
اسلام در زمانی دست به تحول در جایگاه زنان زد که در بسیاری از جوامع، زنان فاقد حقوق اساسی بودند. قرآن و سنت پیامبر اسلام (ص) زنان را به عنوان افرادی با حقوق و مسئولیتهای برابر معرفی کردند. در واقع در اسلام کرامت و ارزش انسانی زنان همپای مردان تلقی میشود و زن و مرد دو نیمه یک حقیقت مشترک هستند.
اما واقعیت این است که در دنیای مدرن که فریاد حقوق زنان بلندتر از هر زمان دیگری به گوش میرسد، هنوز هم در پس این شعارها، زنجیرهایی پنهان وجود دارد که زنان را به سمت محدودیتها و تبعیضات میکشاند.
زنی که در جوامع غربی به عنوان یک فرد مستقل و خودکفا شناخته میشود، هنوز هم با چالشهایی مواجه است. فرهنگی که به او اجازه میدهد در عرصههای اجتماعی و اقتصادی حضور یابد، غالباً با انتظارات و فشارهای اجتماعی متناقضی همراه است. از یک سو، به او آزادی انتخاب داده میشود، و از سوی دیگر، او تحت فشار است تا به یک تصویر ایدهآل از «زن موفق» تبدیل شود.
در این نظام اجتماعی و اقتصادی با وجود ادعاهای حمایت از حقوق زنان، هنوز به شکلهای مختلفی زنان را به حاشیه میرانند. نابرابری دستمزدها، خشونت خانگی، و آزارهای جنسی، همگی واقعیتهایی هستند که بسیاری از زنان غربی با آنها دست و پنجه نرم میکنند. آیا در دنیایی که ادعای برابری دارد، زنان باید هر روز با این چالشها مواجه شوند؟
در این جامعه، زنان به جای آنکه به عنوان انسانهای برابر در نظر گرفته شوند، گاهی به ابزاری برای تبلیغات و بازار مصرف تبدیل میشوند. رسانهها و صنعت مد، تصویری از زنان ارائه میدهند که تحت تأثیر معیارهای زیبایی و موفقیت سطحی است. این تصویر نه تنها بهطور غیرمستقیم به خودباوری زنان آسیب میزند، بلکه باعث میشود که آنها از درونیترین خواستهها و آرزوهای خود فاصله بگیرند.
بنابراین، اگرچه حقوق بشر غربی دستاوردهای زیادی برای زنان به ارمغان آورده، اما هنوز راهی طولانی در پیش است. نیاز به یک تغییر فرهنگی و اجتماعی عمیق وجود دارد، تا زنان نه تنها به عنوان موجوداتی با حقوق برابر شناخته شوند، بلکه به عنوان انسانهایی با تمام ابعاد وجودیشان، پذیرفته شوند. این تغییر، نه تنها برای زنان، بلکه برای کل جامعه ضروری است تا همه بتوانند در آزادی و برابری واقعی زندگی کنند.
اینجاست که نقش رسانهها بیش از پیش احساس میشود. رسانهها به عنوان پل ارتباطی میان جامعه و افکار عمومی، نقش حیاتی در احقاق حقوق زنان دارند. آنها نه تنها میتوانند صدای زنان را به گوش دیگران برسانند، بلکه میتوانند با ارائهی اطلاعات و آگاهیسازی به تغییر نگرشها و باورهای نادرست کمک کنند.
رسانهها از طریق برنامههای تلویزیونی، رادیویی و آنلاین و با پوشش گسترده موضوعات مربوط به حقوق زنان از جمله مسائل مربوط به تبعیض، خشونت خانگی و نابرابریهای جنسیتی میتوانند به ارتقای آگاهی عمومی کمک و نقش مهمی در آموزش جامعه درباره حقوق زنان ایفا کنند.
علاوه بر این رسانهها با ارائه گزارشهای تحقیقاتی و مستندات درباره موارد نقض حقوق زنان، میتوانند به افزایش شفافیت و پاسخگویی در سطوح مختلف کمک کنند. بدون تردید این کار به نظارت بر عملکرد نهادها و ارگانهای مختلف کمک میکند و مسئولیتپذیری آنها را تقویت میکند.
رسانهها میتوانند به عنوان یک ابزار قدرتمند برای سازماندهی و تقویت جنبشهای حقوق زنان عمل کنند. با پوشش فعالیتهای این جنبشها، رسانهها میتوانند حمایت عمومی را تشویق و به ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی کمک کنند.
در نهایت، باید یادآوری کنیم که رسانهها مسئولیتی بزرگ در راستای ارتقای آگاهی و فرهنگسازی دارند. آنها میتوانند به نمایندگی از زنان به برقراری عدالت و تساوی کمک کنند و در این مسیر به صدای بلند و رسایی برای تغییر تبدیل شوند.
انتهای پیام/