NayeGhalam | پایگاه خبری تحلیلی نای قلم ارومیه

نگاه؛

خبرنگاران در قدم‌گاه سردار دل‌ها!

تاریخ انتشار: 1402/08/21 | 12:36

سونیا بدیع/ با تمام دل‌مان بر بالین آن روح قدسی، آن تربت پاک، قدمگاه سردار دل‌ها حاضر شدیم و در زمان بازگشت همه ما یک تکه از جان‌مان را در آن مکان و زمان جا گذاشتیم تا راه را گم نکنیم.

به گزارش نای قلم، اوایل آبان امسال که بنا شد توسط سازمان بسیج رسانه آذربایجان غربی برای زیارت مزار سردار سلیمانی عازم شویم، تو گویی عقربه‌های ساعت به عقب برگشت و در حصار زمان گرفتار شدیم.

سپیده‌دم جمعه سال ۱۳۹۸ بود که خبر شهادت سردار قاسم سلیمانی از منابع غیررسمی اعلام شد در وهله نخست آنچه بود بهت و حیرت و سرگشتگی بود، نفس‌های مردم برای تکذیب خبر به شماره افتاده و همه بیقرار بودند، ولی در ناباوری محض این واقعه تلخ توسط رسانه ملی تایید شد.

بلافاصله موضع‌گیری‌ها توسط رجال سیاسی، شخصیت‌های نظامی و افراد صاحب‌نام شکل گرفت، سپس مردم و مسوولان برای برگزاری مراسم بزرگداشت، خاکسپاری پیکر مطهر، سیاه‌پوش کردن شهر، صدور بیانیه و پیام تسلیت و نام‌گذاری یکی از خیابان‌ها یا میادین اصلی به نام سردار سلیمانی، تولید محتوا برای رسانه‌ها مهیا شدند.

همه این‌ها گرچه باید بدون‌کم‌وکاست انجام می‌شد و تردیدی در آن نبود ولی هر کلمه و هر حرکتی گویا دشنه‌ای زهرآگین بود که بر قلب هر ایرانی فرو  می‌رفت.

امروز هم که با حضور هم‌قطاران، خبرنگاران و هنرمندان آذربایجان غربی بر سر مزار این بزرگ‌مرد در ساعت شهادت‌ حاضر شدیم، تو گویی همه لحظات آن ایام در مقابل چشم‌مان همانند یک فیلم به نمایش در‌آمد و دردمان نو به نو شد و زخم روی زخم آمد.

حتما دیده‌اید، کو‌ه‌هایی که سر به آسمان می‌سایند سردار سلیمانی را همچون یک مروارید در صدف وجود خود به آغوش کِشیده‌اند، ما هم دیدیم، اشک را با اشک شستیم و بوسه بر پرچم سه‌رنگ کشورمان نشاندیم.

در مراسم شب شهادت پای صحبت‌های رفیق و هم‌رزم سردار نشستیم، گروه تئاتر هم‌شهری‌مان خانم حدیث راد نیز چنان شوری در ما برانگیخت که همه دست به دامان شهدا آویختیم تا بلدِ راهِ‌مان شوند، صبح روز بعد نیز با اشتیاقی دوچندان به قبله کرمان قدمگاه سردار دل‌ها رهسپار شدیم و در مراسم مزار حضور پیدا کردیم.

بالاجبار بعد از خاتمه مراسم برگشتیم گرچه همه ما یک تکه از جان‌مان را در آن مکان و زمان جا گذاشتیم تا راه را گم نکنیم.

چون می‌گذرد غمی نیست

تا بگذرد درد کمی نیست ...

پایان/

ارسال نظرات