عثمان عباسی/ در چنین فضا و شرایط تلخ حاکم بر جامعهمان دست به قلم بردن و نگاشتن حداقل برای امثال نگارنده به امری سخت و کم انگیزه ای تبدیل گشته است . به هرحال نامشخص بودن چندین ماهه سکان مدیریتی این نهاد تأثیر گذار و با جغرافیایی گسترده شهرستان سردشت و حومه، بی برنامه بودن و ضعف های مدیریتی که نقل محافل بودن آن ها فراتر از نشست های دفاتر مدارس گشته و به درون خانواده ها و بطن جامعه هم کم کم رخنه پیدا کرده است.
بنا به موارد اشاره شده؛ بر اساس احساس مسؤولیت، ادای تکلیف و حداقل تأشفی وجدان درونی خودم چند نکته ای را به اختصار یادآوری و تأکید می نمایم:
1- نگاهی اجمالی به انتصاب های چند سال گذشته -البته صرفاً مدیریت سابق مد نظر نیست- در آموزش و پرورش سردشت و مشاهده نتایج عملکردها بیشتر نمایانگر دخیل بودن این امر است که اغلب میزان ارادتمندی منصوبان و حرکت در چارچوب مسیر تعیین و توافق شده توسط مراجع تصمیم گیر برون سازمانی اولویت دارتر بوده است تا اصل شایسته سالاری، تخصص، داشتن مدیریت تعاملی با ذینفعان به ویژه همکاران فرهنگی، روحیه کاری تیمی و کارآمدی و توانمندی متناسب با این جایگاه و منزلت خطیر.
2- گذشته از موارد اشاره شده در بند اول شیوه و سبک انتصاب ها و عزل های ناگهانی هم جالب توجه بوده است. نکته قابل تأمل تر اینکه بزرگواران پس از اتمام دوران مدیریت شان نه تنها در بین فرهنگیان بلکه حتی در بطن جامعه هم کم تر دیده مفتخر به زیارت نور جمالشان خواهد شد!
خود این نکته حاوی رمزگشایی های فراوان است صد حیف مجال آن در این وجیزه نمی گنجند.
3- نکته دیگر در مورد شیوه تعامل منصوبان و نتایج عملکردها نمایانگر این بوده است که گویی این عزیزان تنها به اصل تکاپو و تقلا برای منصوب شدن، متوسل گشتن به انواع واسطه ها و قول و قرارها جهت دست یابی به منصب مدیریت برایشان کافی و وافی بوده است لذا به محض انتصاب و رو به رو شدن با واقعیت ها، خودشان می مانند و دستان خالی از برنامه و طیفی از رقیبان که از همان آغاز زنگ زیر پا خالی کردن و رد گزارش رنگارنگ به مراجع مختلف را بی محابا به صدا در می آورند.
جالب بودن این ماجرا آن جاست که این عزیزان هم طبق سنت نامیمون گذشتگان خود، تسویه حساب ها، توجیه و دفاع های شخصی شان فرصتی برای پرداختن به سایر امور اساسی، وظایف محوله از آن ها می گیرد. به عبارتی در بر همان پاشنه قبلی بلکه بدتر از آن هم می چرخد. بالاخره تا دیده بگشایند ای دل غافل! روز موعود خداحافظی ناگهانی فرا می رسد.
4- تصمیم گیران محترم انتصاب ها هم پس از مدتی دعوا و مرافعه ، پاس کاری گزینه های مختلف، امتیاز دادن و امتیاز گرفتن ها آخر سر خسته شده و بر جای به جای صرف مهره ها و انتصاب از بین ... الموجودین اکتفا می نمایند.
حلقه مفقوده این نوع تصمیم گیری ها، جامعه فرهنگیان به ویژه افراد با تجربه و دلسوز، مصالح دانش آموزان و خانوادههای سرگردان به دنبال بدیهی ترین خواسته ها و نیازهای تحصیلی فرزندانشان خواهند بود.
در پایان باید گفت گرچه در طول دوره های مختلف به طرق متفاوت این نقدها و خواسته ها به گوش مسؤولان و تصمیم گیران از طریقدغدغه مندان و دلسوزان منتقل شده است اما باید توجه داشت و تأمل نمود؛
نشنیدن این صداها و انباشته شدن خواسته ها کارنامه مثبتی برای تصمیم گیران دخیل ثبت نخواهد کرد.
همیشه سکوت را نباید به فال نیک گرفت! فرهنگیان و همکاران ارجمند هم بیش از این با توجیه اینکه تغییرات و انتصاب ها تأثیر چندانی بر وضعیتی فعلی این مدیریت نخواهد داشت به خود اقناعی نپردازند زیرا تجربه نشان داده است حداقل پیشگیری از سنگ اندازی ها، چالش ها و مانع تراشی و خرابکاری ها- که به وفور در این مدیریت سابقه دار است- اندکی از میزان کم انگیزگی، نداشتن روحیه کاری و بی تفاوت ها را خواهد کاست.
انتهای پیام/