مهران صولتی/ زمانه عسرت صرفا روزگار سختی و تنگدستی اقتصادی نیست اگر چه تنگی معیشت مهمترین جلوه آن است. این دشواری فراتر از آن به معنای بی قدرتی است؛ شهروندانی که نه تنها از انجام تغییرات معنادار در عرصه زیست جمعی خود ناتوان اند بلکه افق های پیش رو را چندان تیره و تار می بینند که هر سخنی را گزافه و هر کنشی را بی فایده می پندارند.
در این میان نخبگان و روشنفکران هم به دلیل دغدغه مندی نسبت به وضعیت جامعه و آیین حکمرانی اوضاع نامساعدتری دارند. در این فرصت اما می خواهم به این پرسش پاسخ دهم که چرا باید در روزگار عسرت بیشتر نوشت؟
نوشتن صدای جامعه است: بنیاد توسعه پایدار بر مشارکت آحاد شهروندان در نقش آفرینی برای دست یابی به آینده بهتر نهاده شده است. بنابراین باید مجالی برای شنیدن همه صداهای جامعه فراهم شود و البته کدام روش مدنی تر و موثرتر از نوشتن؟ فقط در یک جامعه بی صداست که آمرانگی می کوشد تا خود را تنها نماینده شهروندان معرفی و هدایت گری را وظیفه خود تلقی کند.
نوشتن بنیاد گفت و گو است: اگر گفت و گوی واقعی مبتنی بر به رسمیت شناختن مخالف و پای بندی به قواعدی مانند حقیقت طلبی، تواضع معرفتی و مشارکت فکری باشد روشن است که ابتدا باید فرصتی برای شنیده شدن همه صداها فراهم آید. بنابراین نه تنها باید خود نوشت بلکه باید از دیگران هم خواست تا با نوشتن از خود و آرمان های شان در این امر مشارکت نمایند.
نوشتن نشانه حیات جامعه و آغاز کنشگری است: روزگار عسرت که فرا می رسد سخن گفتن به گزافه گویی، مدارا به سازش کاری، و تفکر به عافیت طلبی ترجمه می شود. معترضان افق را روشن و مسیر را هموار می بینند. از همین رو از همگان می خواهند تا به جای تامل به صفوف آن ها بپیوندند. درست در چنین شرایطی است که نوشتن درباره وضعیتی که همه در آن گرفتار آمده اند ضرورتی افزون تر می یابد تا چشم اندازهای پیش رو روشن تر و ارتکاب اشتباهات کمتر شود.
نکته پایانی: درباره فضیلت نوشتن سخن بسیار است. اگر بپذیریم که ما هنوز هم وارثان فرهنگ دیرپای شفاهی و غیرمستند هستیم، نوشتن به معنای نوید ورود به فرهنگ نوپای مکتوب و مستند حداقل در زمانه کنونی مان است. با این برداشت گزافه نیست اگر بگوییم توسعه با اندیشیدن عمیق و نوشتن دقیق ایجاد می شود. این دو هم البته بدون نگارش های فراگیر و امروزین میسر نیست.
انتهای پیام/