NayeGhalam | پایگاه خبری تحلیلی نای قلم ارومیه

یادداشت؛

هیچ چیز خطرناک‌تر از مردم بی‌تفاوت نیست!

تاریخ انتشار: 1403/04/19 | 23:18

علی مرادی مراغه‌ای/ برخی فیلم های تلخی وجود دارند که آدم وقتی یک بار آنها را می بیند دوست دارد دیگر هرگز آنها را نبیند، اما باید حتما یکبار آنها را دید و فیلم The Incident  یکی از آنهاست. این فیلم نشان می دهد که شر، زمانی می تواند حاکم شود که مردم با بی تفاوتی خودشان بدان اجازه دهند.

در این فیلم، دو اوباش و شرور به هر کسی می رسند اذیت می کنند و از آزار دادن مردم لذت می برند و قهقهه سر می دهند . آنها ابتدا با طعمه های خود بازی می کنند مثل گربه قبل از خوردن موش. سپس سوار واگن قطار می شوند که اینجا مثل یک جامعه است و افراد مختلف داخل آن، طبقات مختلف اجتماع هستند. دو جنایتکارِ شرور، شروع به آزار و تحقیرِ افراد می کنند .

اول از آدم های ضعیف شروع می کنند مثلا یک مرد همجنس گرا را اذیت می کنند و سپس یک زوج را و بعد به سراغ سربازی می روند که یک دستش شکسته شده و سپس به سراغ افراد دیگر و آسیاب به نوبت.

قربانیان ترسیده و منفعل و بی تفاوت، منتظرند تا نوبت شان رسد و این همه آدم در مقابل دو نفر، خفه خون گرفته اند! و مثل بره نشسته اند و اذیت دیگران را می نگرند!

آیا نمی دانند به زودی نوبت خودشان می رسد؟! و این شتر بر درِ خانه شان می نشیند!

در پایان فیلم، تنها آن سربازِ دست شکسته مبارزه می کند و آن دو آدم شرور را شکست می دهد (شاید کارگردان خواسته پایان فیلمش، خوش و به اصطلاح Happy End باشد تا بلکه تماشاگر از این همه خشم، نفس راحتی کشد...!)

اما باز در پایان فیلم، مردم بی تفاوت، همچنان در صندلی های خود یخ بسته اند، مبهوت مانده اند و بی تفاوت، از کنار مردی که بیهوش به زمین افتاده رد می شوند و از قطار پیاده می گردند ؛ مثلا به مقصد رسیده اند اما چه مقصدی!

مثالی دیگر از جامعه خودمان بیاورم: سال ها پیش جوانی جوان دیگری را با ضربات چاقو مجروح کرد. جوان مجروح، ۴۵ دقیقه از مردم کمک می خواست ولی ضارب با همان سلاح سرد در میدان جولان می داد و تهدید می کرد که کسی نباید به مجروح کمک کند، کسی اقدامی نکرد. نه دو مأمور نیروی انتظامی که آنجا بودند و نه مردم.

۴۵ دقیقه مجروح در مقابل دیدگان مردم جان کَند و جان داد و قاتل نیز با دستور رئیس قوه قضائیه وقت با سرعت در عرض یک ماه محاکمه و اعدام شد .

شاید اگر بی تفاوتی مردم نبود هم مقتول و هم قاتل نجات می یافتند و آن جنایت تکمیل نمی شد اما شاید آن تماشاچیان، هرکدام با خود فکر می کنند چرا من کاری بکنم؟ چرا دیگری نکند ؟!

بی تفاوتی ترجمه واژه Apathy می باشد. لغت نامه وبستر بی تفاوتی را «بی احساس؛ آزاد و رها از درد، هیجان» تعریف می کند.و آیا در یک جامعه، سرمایه اجتماعی بزرگ تر از احساس مسئولیت انسان ها در قبال سرنوشت دیگران است؟! اسکار وایلد، بی تفاوتی را غیبت یا فقدان احساس و شور و هیجان می داند.

جی.سی.رایت، بی تفاوتی را «خستگی ناشی از یاس و ناامیدی و بی علاقه گی و لاقیدی» می داند و داریوش آشوری نیز واژه Apathy را به «بی احساسی، بی شوری، سردی و بی حالی» ترجمه کرده است.

اما به نظرم، نوع تربیت و ترس و همچنین فقدان یک چشم انداز برای آینده و یاس و ناامیدی می تواند از علت های اساسی بی تفاوتی در مقابل سرنوشت دیگران باشد که باعث می شود یک انسان به عنوان عضوی از جامعه، منفعلانه هر گونه شرایط وخیم را بپذیرد و تلاشی برای ایجاد تغییر نکند.

در این صورت، انسانها به مرور زمان به ایده «درماندگی آموخته شده» مارتین سلیگمن مبتلا می گردند و مانند سگ ها و میمون های سلیگمن، حتی به سکس و غذا و بازی هم دیگر واکنش نشان نمی دهند و مصداق بارز شعر مارتین نیمولر میگردند که در آن، ظهور نازیسم را توصیف کرده بود.

این یکی از وحشتناک ترین عقاید است که معتقد باشیم: من و خرم از پل رد شویم و دیگر وجود یا عدم پل در پشت سرِ من، علی السویه و یکسان است!

خشونت ها و درنده خویی های وحشتناک هرگز به وجود نمی آمدند اگر در همان گام اول، آدم ها در قبال سرنوشت و رنج دیگران، احساس مسئولیت می کردند و بی تفاوت نمی شدندو ما همیشه به اشتباه، هر جنایتی را در دایره ی محدودِ قاتل و مقتول خلاصه می کنیم و نقش عظیمِ بی تفاوت ها و تماشاگرانِ خاموش را در تمام جنایت ها غالبا نادیده می گیریم و آیا در یک جامعه، سرمایه اجتماعی بزرگ تر از احساس مسئولیت انسان ها در قبال سرنوشت دیگران است؟!

عشق ورزیدن؛

در غم انسان نشستن؛

پا به پای شادمانی های مردم پای کوبیدن...

انتهای پیام/

ارسال نظرات