اصغر فردي/ اگر تنها و تنها بخواهيم يك نمونه را براي شيوه مديريت مسائل اجتماعي در جامعه معرفي كنيم و آن را آسيبشناسي كنيم، موضوع خطر كرونا بسنده ميكند. مسوولان و بهدنبال آن مردم جامعه ما چرخهاي از عاديانگاري، سهلانگاري، درگيري فزاينده، دوره به ظاهر فروكش كردن و دوباره پديدار شدن موجهاي كرونايي را از اسفند 1398 تجربه نمودهاند و گويا اين تجربهها به كسب تجربه اثرگذار و درسي براي مديريت كارآمد اينگونه مخاطرات منجر نشده و نميشود.
غفلت و عاديانگاري مردم و همچنين ضعف سازماندهي و اقدام به هنگام در ايجاد محدوديتها و... كه منجر به تكرار پرشمار موجهاي شيوع شد، در كنار سختيهايي كه براي حوزه سلامت به بار آورد، دست كم سه زيان اساسي را متوجه كشور نمود: قربانياني كه كرونا از جامعه گرفت، اخلال در كسب و كارها به گونهاي كه برخي از آنها تعطيل شدند و ضعف در فعاليتهاي آموزشي (مدرسهها و دانشگاهها، آموزشهاي موضوعي خاص، كانونهاي زبان و...). زيانهاي ديگري نيز وجود داشتند كه نيازي به ذكر آنها نيست. زيانهاي برآمده از يك يا دو موج كفايت ميكرد تا مردم مخاطرات كرونا را جديتر ببينند و مراقبتها و احتياطهاي لازم پيشگيرانه را بهكار بگيرند و برخي از مسوولان نيز به آساني از كنار مخاطرات شيوعهاي پياپي كرونا نگذرند.
خطر كرونا از آن رو بايد جدي گرفته شود كه هرچند مدت يك سويه جديدي از آن پديدار ميشود. به بيان ديگر، گونهاي خطر ناشناخته كه عدم قطعيت درباره مختصات آن وجود دارد و جهان را همچنان تهديد ميكند. در اين شرايط، چرا ما آن را جدي نميگيريم؟ جامعهاي كه درگير مشكلات اقتصادي، خشكسالي، حوادث گوناگون طبيعي و ... است كه همه زيانبار و هزينهبر هستند، چرا رويه پيشگيرانه را با دست خود به كنار ميزند و فرصت بيشتري به خطر ناشناخته مرموزي چون كرونا ميدهد؟ آيا روزي هفتاد قرباني براي جامعه ما، رنجآور نيست؟ چرا قربانيان بايد به «عددهايي پر تكرار و عادي» در اخبار تنزل پيدا كنند؟
فوت هر انساني، دستكم يك خانواده را براي سالها عزادار ميسازد و چه بسا خانوادهاي را متزلزل ميكند.
مرور خبرهاي روزانه يك بخش خبري «رسانه ملي» نشانگر اين است كه گويا براي جامعه ما ابتلاها و فوتيها اهميتي ندارند! چون در همان بخش خبري كه اخبار كرونا - در ميانه يا پايان خبرها- پخش ميشود، پيش از خبر رخدادهاي كرونايي يا پس از آن، اخبار گردهماييها و تجمعات گزارش ميشود. كرونا كه تمايز قايل نميشود كه در كجا شيوع و سرايت پيدا كند و كجا شيوع نيابد! چرا با دست خود، فرصت تكرار مخاطرات را افزايش ميدهيم؟ آيا به صرف گفتن اينكه مراسمات «با رعايت شيوهنامههاي بهداشتي» برگزار شدند يا برگزار خواهند شد، مخاطرات كنار رفتند يا كنار خواهند رفت و همه شرايط عادي خواهند شد؟
شوربختانه، اين روزها، بسياري از مردم ماسك نميزنند. اگر بخواهيم به آنها خرده بگيريم، بايد پيش از آن به عاديسازي شرايط توسط مسوولان و رسانهها خرده گرفت. همه مردم كه براي امور روزمره زندگي براساس آگاهي و مطالعه رفتار نميكنند بلكه با مشاهده شواهد و قرائني كه نشان از عادي شدن وضعيت ميدهد يا دست كم آنها را ادله عاديشدن ميپندارند- همچون برگزاري مراسمات و رفع محدوديتها- مراقبتهاي بهداشتي پيشگيرانه را رها ميكنند و نتيجه آن چندبرابر شدن آمار ابتلا و فوت در بازه زماني يك يا دو هفتهاي است. بياييد يكبار و در گيرودار يك موج كرونايي هم كه شده، اين خطرها را در حد و قامت واقعي آنها جدي بگيريم و مسوولان به گونهاي برنامهريزي كنند و مردم به گونهاي رفتار نمايند كه جامعه شاهد تكرار موجهاي ديگر و افزايش قربانيان ديگر نباشد. مهرماه و فصل بازگشايي مدارس و دانشگاهها در پيش است و اگر با رويه پيشگيرانه به مهار اين بيماري همچنان ناشناخته نپردازيم، سالي ديگر از فعاليتهاي آموزشي نيز آسيب خواهند ديد و از نظر رواني و علمي دانشآموزان و دانشجويان از اين وضعيت ناخوشايند، همچون سالهايي كه گذشت، زيان خواهند ديد. بيماريهاي همهگير، ويژگيها و مخاطرات خاص خود را دارند و بايد با درك مخاطرات آنها به رويارويي، مديريت و مهار آنها پرداخت. عادي انگاري و غفلت از اينگونه بيماريها برابر با مخاطرات بيشتر جاني، مالي و اجتماعي براي جامعه است، آن هم جامعهاي كه تنگناهاي اقتصادي سخت و دشواري را تجربه ميكند.
انتهای پیام/