عدالت آموزشی از زمانی زیر رادیکال رفت که مدارس رنگارنگ سمپاد، نمونه دولتی، هیأت امنایی، شاهد، غیر انتفاعی و ... با رشد قارچگونه خود هر روز بر گلوی نحیف عدالت آموزشی فشار آورده و عرصه را بر دانشآموزان عادی تنگ و تنگتر نمود.
در سیستم آموزشی فعلی متأسفانه با بیست و چند نوع مدرسه رنگارنگ و به شدت تبعیضآمیز مواجه هستیم که یک سر آن مدارس سمپاد و غیرانتفاعی بوده و سر دیگر آن مدارس کاردانش و کپَری است.
*آموزش مفاهیم یا مهارت تستزنی؟
فارغ از تک تیراندازان و با فاکتور از استثنائات باید پذیرفت که سیستم معیوب آموزشی ما به تنهایی توان آمادهسازی دانشآموز برای مواجهه با سد کنکور را ندارد. لذا برای شکستن سد مرصوص کنکور و دست یافتن به رتبههای برتر و رشتههای خاص علاوه بر تحصیل در مدارس تاپ و طبقاتی لازم است با صرف هزینههای گزاف و بهرهگیری از سیستمهای کمک آموزشی و مؤسسات کنکوری مهارت تستزنی دانشآموز را بالا برد.
چرا که مهارتهای خواسته شده در جلسه کنکور تطابق چندانی با آموزش مدارس عادی دولتی ما ندارند.
*مؤلفههای موفقیت در کنکور
گرچه پایگاه دادهها برای ارزیابی مؤلفههای موفقیت چندان روشن نیست، ولی با بهرهگیری کارشناسان از رگرسیون چند متغیره در بررسی مؤلفههای کنکور و میزان تاثیرات آن میتوان موارد زیر را در کنار فراهم کردن محیط مناسب و دنج خانواده در کنار پرداخت و تأمین هزینههای جانبی کنکور و همچنین آموزشهای مناسب مدرسه به موارد زیر اشاره نمود:
- نقش کلاسهای خصوصی در ارتقاء حدود ۲۰۰۰ رتبه
- آزمونهای آمادهسازی مناسب ارتقاء حدود ۷۰۰۰ رتبه
استفاده از کتب کمک آموزشی مناسب ارتقاء حدود ۷۰۰۰ رتبه را در پی داشته است.
*سهم مدارس دولتی از رتبههای برتر
در میان اسامی چهل نفر از رتبههای برتر ۱۴۰۱ کنکور، لیست اولیه به صورت زیر است:
مدارس سمپاد: ۲۹ نفر
مدارس غیرانتفاعی خاص: ۹ نفر
مدارس نمونه دولتی: ۱ نفر
مدارس دولتی: ۱ نفر
به هر حال باید پذیرفت که در کسب رتبه مطلوب باید تمام قطعات پازل موفقیت جفت و جور گردد. از طرفی متأسفانه دسترسی به امکانات آموزشی برابر و لوازمات آمادهسازی کنکور به طور عادلانه در گستره کشور فراهم نیست و هر سال دامنه « چرخه فقر در کنکور » فراخ تر میشود.
به عبارت دیگر سهم مدارس عادی دولتی از رتبههای برتر کنکور به خاطر استیلای مدارس طبقاتی و الک شدن دانشآموزان مستعد چیزی در حد هیچ است.
*مهارتهای مغفول در کنکور سراسری
به هر حال اسب چموش کنکور و مافیای اختاپوسی آن همچنان در تاخت و تازی بیامان بوده و بعید میدانم مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش مبنی بر حذف کنکور در سال ۱۴۰۲ عملی شده و زورشان بر سمبه پر زور مافیای کنکور فائق آید.
از عوارض منفی کنکور میتوان به سیر قهقرایی محتوای برخی از دروس اصلی و به حاشیه رفتن آنها اشاره نمود.
*انتخاب رشته و هدایت تحصیلی
اصولا تحصیلات متوسطه و دانشگاهی کمک چندانی به شغلیابی فارغالتحصیلان نمیکند. لذا بسیاری از فارغالتحصیلان ما عموما نیازمند بازآموزی برای ورود به بازار کسب و کارند. البته نباید از نقش انتخاب رشته احساسی و همچنین هدایت تحصیلیهای هیجانی صرف نظر نمود. هدایت بی حساب و کتاب دانشآموزان به رشته تجربی و در محاق بردن هنرستانهای فنی و حرفه ای و کاردانش خیانت به نسل آتی است.
*مهارتآموزی یا مدرکگرایی؟!
«مهارت ارتباطات موثر را بیاموز. ۵۰% موفقیت به ارتباطات موثر، قانع و همراه کردن دیگران و تاثیرگذاری روی آنان است. باید بلد باشی خوب حرف بزنی، خوب ارائه کنی، خوب گزارش بنویسی و خوب متقاعد کنی. مذاکره و ارائه موثر را خوب یاد بگیر.
مدرک مهم است، اما اکنون زمان مهارت است. آن زمان که ما درس میخواندیم تعداد مدرکدارها کم بود. پس هر کسی ارشد و دکترا داشت مزیت داشت. در زمان شما دیگر مدرک از مد میافتد کسانی باقی خواهند ماند که مهارت داشته باشند.»
مخلص کلام آن که: فلسفه کنکور فعلی تسلیح دانشآموز به مهارت تستزنی در حداقل زمان است و دیگر هیچ. در حالی که اقتضائات بازار کار و همچنین الزامات آموزش در دانشگاه ارتباط معنادار و ملموسی با مهارت تستزنی ندارد.
متأسفانه حتی خیلی از دانشآموزان موفق در کنکور فعلی توانایی نوشتن یک نامه اداری منسجم، ساختارمند و موجز را ندارند و پس از ورد به دانشگاه و بازار کار در ارتباطگیری، مهارتهای مشارکت جویانه، نوشتاری، مسئولیتپذیری، تعهد کاری و... عاجز و کم فروغند.
رضا قاسمپور
انتهای پیام/